طلبگی تا اجتهاد

آنچه که لازم است عرض بکنم - که از همه‌ی این مطالب مهمتر است - نسبت حوزه‌های علمیه است با انقلاب و نظام اسلامی. هیچ کس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمیتواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد. نظام اسلامی یک امکان عظیمی را در اختیار داعیان الی‌اللّه و مبلّغان اسلام قرار داده… این فرصت تا امروز کِی برای روحانیت وجود داشته؟
علاوه بر این، ابزارهای تسهیل‌کننده، مثل رایانه‌ها و ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی و سایبری هم که الان در اختیار شماست![خطاب به روحانیون!).
اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق‌العاده‌ای است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد: از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما برای ترویج معارف اسلامی چه استفاده‌ای کردید؟ نظام اسلامی یک چنین خدمتی به ما معممین و روحانیون کرده. مگر میتوانیم خودمان را کنار بگیریم؟
بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی 19/07/1391

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

رسانه های همسو

مردم در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران - نوشتاری از منظر امام امت

 یادداشت‌ و مقاله بصیرت اجتماعی سیاست بازخوانی ادبیات انقلاب انتخابات

//bayanbox.ir/view/8606431295282117511/%D8%B4%D8%A4%D9%88%D9%86-%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D9%85%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C.png

بسم الله الرحمن الرحیم

اصلاً تاریخچه‌ی حضور مردم ما در صحنه، جزو تاریخچه‌های استثنایی است. روی این هم کسی کار نکرده، اگر مقایسه کنید مردم ما را با ملتهای دیگر از لحاظ تعیین کنندگی مواقف حساس، خواهید دید که ملت ما از آن ملتهای جالبند از این جهت 

(گفتگو با آیت‌الله خامنه‌ای درباره شخصیت شهید نواب صفوی (22/10/63))

متن پیش رو تلاشی به منظور جمع آوری آرا و نظرات مقام معظم رهبری مدظله العالی پیرامون سه شأن حاکمیتی مردم در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران می‌باشد. در این نوشتار سعی شده است تا شکل کار به سبک شرح مزجی بر بخشی از خطبه‌های نماز جمعه 14 مرداد 1362 معظم له با استفاده از سایر بیانات ایشان باشد. لازم به ذکر است متنِ محوری به حالت مورب و سایر بیانات به صورت معمولی نگاشته شده.

 


نسخه قابل چاپ

دریافت

مقدمه

اصلاً تاریخچه‌ی حضور مردم ما در صحنه، جزو تاریخچه‌های استثنایی است. روی این هم کسی کار نکرده، اگر مقایسه کنید مردم ما را با ملتهای دیگر از لحاظ تعیین کنندگی مواقف حساس، خواهید دید که ملت ما از آن ملتهای جالبند از این جهت[1] (مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی امام خامنه‌ای)

متن پیش رو تلاشی به منظور جمع آوری آرا و نظرات مقام معظم رهبری مدظله العالی پیرامون سه شأن حاکمیتی مردم در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران می‌باشد. در این نوشتار سعی شده است تا شکل کار به سبک شرح مزجی بر بخشی از خطبه‌های نماز جمعه 14 مرداد 1362 معظم له با استفاده از سایر بیانات ایشان باشد. لازم به ذکر است متنِ محوری به حالت مورب و سایر بیانات به صورت معمولی نگاشته شده.

آغاز کلام

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

الحمد للَّه ربّ العالمین. الحمد للَّه بجمیع محامده کلّها علی جمیع نعمه کلّها و نشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له شهادة ایمان و ایقان و نشهد انّ محمّداً عبده و رسوله و صفیه و خیرته فی خلقه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته. اللّهمّ صلّ و سلّم علیه و علی آله و اصحابه الاکرمین المنتجبین الهداة المهدیین سیما بقیةاللَّه فی الارضین. اللّهمّ اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات الاحیاء منهم و الاموات تابع بیننا و بینهم بالخیرات. قال اللَّه الحکیم: هو الّذی ایدک بنصره و بالمؤمنین[2] ...

امّا بحث خطبه‌ی اوّل، ادامه‌ی سخنی است که در باب مسائل حکومت اسلامی و مردمی بودن این حکومت قبلاً عرض کرده‌ام؛ امروز هم بخشی بر مطالب گذشته اضافه میکنم تا این مطلب به طرف هرچه روشن‌تر شدن پیش برود. اولاً این نکته‌ی کوتاه را عرض بکنم که وقتی ما میگوییم حکومت اسلام یک حکومت مردمی است، معنای این حرف این نیست که حکومت اسلامی، حکومت خدا نیست. معلوم است که همه‌ی ادیان الهی به حکومت خدا دعوت کرده‌اند و همه‌ی پیغمبران و جانشینان آنها مردم را به نظامی الهی که در آن حاکمیت از آنِ خدا و قوانین خدا است، فراخوانده‌اند؛ امّا در اسلام حکومت «اللَّه» با حاکمیت مردم بر سرنوشت خود منافاتی ندارد. حکومت مردم به معنای حکومت مردم، آن‌چنان که در دمکراسیهای غربی بیان میشود، نیست و در این‌باره مختصری قبلاً عرض کرده‌ام. حکومت مردم به همان اندازه‌ای است که بر طبق فرمان خدا به مردم اجازه و امکان تصمیم‌گیری و اقدام داده شده است و لذا در قرآن درباره‌ی بنی‌اسرائیل میفرماید: وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّهً؛[3] یعنی حکومت، حکومت مستضعفان است و این منافاتی ندارد که حکومت مستضعفان به معنای حکومت خدا و در چهارچوب احکام الهی باشد.

و امّا یک بخش دیگر و یک گوشه‌ی دیگر از این بحث گسترده این است که مردمی بودن حکومت اسلامی به دو معنا است:

1- مردمی بودن: مردم، موثر در تعیین حاکم و اداره حاکمیت

یکی این است که مردم در اداره‌ی حکومت و تشکیل حکومت و تعیین حاکم و شاید در تعیین رژیم حکومتی و سیاسی نقش دارند. مردمی بودنِ حکومت یعنی نقش دادن به مردم در حکومت.

انواع حکومت‌ها

نظامهای دنیا سه گونه اداره میشوند:

یا با زور، مثل نظامهای پلیسی دنیا، که البته این اسمش اداره است؛ اداره نمیشوند، آخرش هم نمیمانند. این سیستمهای استبدادی کمونیستی و سیستمهای استبدادی سلطنتی و شبه‌سلطنتی را در دنیا ملاحظه میکنید. این که از ما برنمی‌آید و ما اینکاره نیستیم.

نوع دوم، آن سیستمهایی است که با تزویر و تبلیغات اداره میشوند؛ مثل این دمکراسیهای غربی. بله، فشار و شلاق و داغ و درفش مثل نظامهای استبدادی نیست و مردم علی‌الظاهر آزادی دارند؛ اما با تزویر اداره میشوند. این سیستمها دستگاههای عظیم تبلیغاتی در اختیارشان است و تمام زندگی مردم را محاصره کرده‌اند. اصلاً کارگر و کارمند و کاسب وقت ندارد بیرون آن گنبد گردنده‌ای که اینها در وسطش گیر کرده‌اند، ببیند و درباره‌ی آن فکر کند؛ هرچه آنها میگویند، همان را میفهمد. امروز در کشورهای غربی، در امریکا و در کشورهای علی‌الظاهر دمکراتیک این‌طوری است. تبلیغات انبوه، مثل سیل روی ذهنهای مردم میریزد و اصلاً مجال نیست که مردم بفهمند. اگر شما توانستید منفذی پیدا کنید، آن‌وقت میبینید که آن دمکراسی و آن آزادی‌ای هم که آنها میگویند، فوراً عوض میشود! آنها دمکرات هستند؛ در شرایطی که بتوانند مردم را با همان تزویر و فریب نگهدارند. آن‌جایی که چیزی می‌آید و حصار تزویر آنها را میشکند، فوراً داغ و درفشها و روشهای سخت باز پیدایشان میشود! برخورد دولتهای امریکا و اروپا را با حرکتهای اسلامی، با حرکتهای آزادیخواهانه در امریکا، با نهضتهای سیاهان - که با نهایت خشونت با اینها برخورد میشود - ببینید؛ این هم یکطور است. طبیعتاً این هم شأن ما نیست؛ اسلامی نیست.

یک نوع نظام هم نظامی است که با محبت و عطوفت مردم اداره میشود. باید مردم را مورد محبت و احترام قرار داد و به آنها اعتنا کرد، تا به دستگاه حاکمه وصل باشند و پشت سرش قرار گیرند. نظام ما تا حالا این‌گونه بوده است؛ بعد از این هم باید این‌طور باشد. بزرگترین بحرانها را هم همین عاطفه و محبت مردم از سر خواهد گذراند.[4]

اسلام، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان میکند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولی، مولا - یعنی اشتقاقات کلمه ولایت - معرفی میکند. معنای آن چیست؟ معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرتِ حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتّصال و پیوستگی جدایی ناپذیری ازهم دارند. این، معنای این قضیه است. این، فلسفه سیاسی اسلام را در مسأله حکومت برای ما معنا میکند. هر حکومتی که این طور نباشد، این ولایت نیست؛ یعنی حاکمیتی که اسلام پیش‌بینی کرده است، نیست. اگر فرض کنیم در رأس قدرت، کسانی باشند که با مردم ارتباطی نداشته باشند، این ولایت نیست. اگر کسانی باشند که رابطه آنها با مردم، رابطه ترس و رعب و خوف باشد - نه رابطه محبّت و التیام و پیوستگی - این ولایت نیست. اگر کسانی با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست. اگر کسی با وراثت و جانشینی نَسَبی - منهای فضایل و کیفیات حقیقی که در حکومت شرط است - در رأس کار قرار گیرد، این ولایت نیست. ولایت، آن وقتی است که ارتباط والی یا ولی، با مردمی که ولایتِ بر آنهاست، یک ارتباط نزدیک، صمیمانه، محبّت‌آمیز و همان طوری که در مورد خود پیامبر وجود دارد - یعنی «بعث فیهم رسولا من انفسهم»[5] یا «بعث منهم» : از خود آنها کسی را مبعوث کرده است - باشد؛ یعنی از خود مردم کسی باشد که عهده‌دار مسأله ولایت و حکومت باشد. اساس کار در حاکمیت اسلام این است.[6]

پشتوانه فکری نظام مقدس اسلامی

در مقابل سترون و نازا بودن غرب در برون‌زائی اندیشه‌های نو - که بعد از اومانیسم و مکتبهائی که متکی به اومانیسم هستند و فلسفه‌های زائیده و منشأ گرفته‌ی از اومانیسم غربی، دیگر غرب زایش فکری نداشته و ایده‌ی نو برای بشر و حیات انسان ارائه نداده - جمهوری اسلامی دارای زایش فکری است. ما برای مسائل روحی انسان، برای مسائل اجتماعی انسان، برای مسائل حکومتی انسان، حرفهای تازه‌ای داریم. حرف تازه معنایش این نیست که اگر گفته شد، همه‌ی دنیا آن را قبول خواهند کرد؛ معنایش این است که یک جریان جدیدی را در دریاچه‌ی عظیم فکر بشری به وجود می‌آورد؛ موج‌آفرینی میکند. ما امروز در زمینه‌ی مسائل سیاسی، «مردم‌سالاری دینی» را عرضه میکنیم؛ در زمینه‌ی مسائل عمومی اجتماعی، «ابتناء تمدن بر معنویت» را ارائه میکنیم؛ در زمینه‌های گوناگون، «کرامت انسان» را مطرح میکنیم؛ «آمیختگی دین و زندگی» را مطرح میکنیم. اینها حرف نوئی است؛ اینها هیچ وقت در دنیا وجود نداشته؛ حتّی قبل از دوران مادیگری و اومانیسم غرب و روی کار آمدن اندیشه‌های سکولار هم اینجور نبود که دین با زندگی توأم و همراه باشد؛ ابداً.[7]

مردم‌سالاری غربی یک پایه‌ی فکری متقن که بشود به آن تکیه کرد، ندارد؛ اما مردم‌سالاری دینی این‌طور نیست. چون پایه‌اش پایه‌ی دینی است، لذا پاسخ روشنی دارد. در مردم‌سالاری دینی و در شریعت الهی این موضوع مطرح است که مردم باید حاکم را بخواهند، تا او مورد قبول باشد و حق داشته باشد که حکومت کند. ای کسی که مسلمانی، چرا رأی مردم معتبر است؟ میگوید چون مسلمانم؛ چون به اسلام اعتقاد دارم و چون در منطق اسلام، رأی مردم بر اساس کرامت انسان پیش خدای متعال معتبر است. در اسلام هیچ ولایت و حاکمیتی بر انسانها مقبول نیست، مگر این‌که خدای متعال مشخّص کند. ما هرجا که در مسائل فراوان فقهی که به ولایت حاکم، ولایت قاضی یا به ولایت مؤمن - که انواع و اقسام ولایات وجود دارد - ارتباط پیدا میکند، شک کنیم که آیا دلیل شرعی بر تجویز این ولایت قائم هست یا نه، میگوییم نه؛ چرا؟ چون اصل، عدم ولایت است. این منطق اسلام است. آن وقتی این ولایت مورد قبول است که شارع آن را تنفیذ کرده باشد و تنفیذ شارع به این است که آن کسی که ولایت را به او میدهیم - در هر مرتبه‌ای از ولایت - باید اهلیت و صلاحیت یعنی عدالت و تقوا داشته باشد و مردم هم او را بخواهند. این منطق مردم‌سالاری دینی است که بسیار مستحکم و عمیق است. یک مؤمن میتواند با اعتقاد کامل این منطق را بپذیرد و به آن عمل کند؛ جای شبهه و وسوسه ندارد.[8]

در دوران نبوّت و دوران امامت، حاکم جامعه‌ی اسلامی از سوی خدا تعیین شده، مردم نقشی ندارند. مردم چه بدانند، چه ندانند؛ چه بخواهند، چه نخواهند؛ پیغمبر، امام و پیشوای جامعه است؛ ... امّا بعد از این دوران، آنجایی که یک شخص معینی به‌عنوان حاکم از طرف خدای متعال معین نشده است، حاکم دارای دو پایه و دو رکن است: رکن اوّل، آمیخته بودن و آراسته بودن با ملاکها و صفاتی که اسلام برای حاکم اسلامی معین کرده است؛ مانند دانش، تقوا، توانایی، تعهّد و صفاتی که برای حاکم است ... رکن دوّم، قبول مردم و پذیرش مردم است. اگر مردم، آن حاکم و شخصی را که دارای ملاکهای حکومت است نشناختند و او را به حکومت نپذیرفتند، او حاکم نیست. اگر دو نفر که هر دو دارای این ملاکها هستند، یکی از نظر مردم شناخته شد و پذیرفته شد، او حاکم است ... در مورد رئیس‌جمهور هم همین‌جور است؛ انتخابات انجام میگیرد، مردم کسی را که واجد شرایط بدانند، انتخاب میکنند.[9]

پشتوانه فکری نظام دموکراتیک غربی

دموکراسی غربی - یعنی دموکراسی متّکی بر لیبرالیسم - منطقی برای خودش دارد. آن منطق پایه‌ی مشروعیت حکومتها و نظامها را عبارت از رأی اکثریت میداند. مبنای این فکر هم همان اندیشه‌ی لیبرالی است؛ اندیشه‌ی آزادی فردی، که هیچ قیدوبند اخلاقی ندارد، مگر حدّ و مرز ضرر رساندن به آزادی دیگران. تفکّر لیبرالیسمِ غربی این است: آزادی شخصی و فردی مطلق انسان در همه‌ی زمینه‌ها و در همه‌ی عرصه‌ها که تجلّیگاه آن در تشکیل نظام سیاسی کشور هم خواهد شد. چون در جامعه، اقلیت و اکثریتی هستند، چاره‌ای نیست جز این‌که اقلیت از اکثریت پیروی کند. این پایه‌ی دمکراسی غربی است. اگر نظامی این را داشت، این نظام از نظر دموکراسی لیبرالی مشروع است؛ اگر نظامی این را نداشت، نامشروع است. این تئوری دموکراسی لیبرالیسمی است، در حالی که به‌کلّی عمل دموکراسیهای غربی با این تئوری متفاوت است و آنچه امروز در عرصه‌ی عمل در دموکراسیهای غربی مشاهده میشود، این نیست.[10]

نگاهی به معیار انتخاب حاکمان در دو نظام مذکور

در دموکراسیهای غربی، صلاحیتهای خاصّی موردنظر است که عمدتاً در این صلاحیتها، وابستگیهای حزبی رعایت میشود. هم کسانی که نامزد میشوند، هم آنهایی که نامزد میکنند و هم آنهایی که به نامزدها رأی میدهند، در واقع به این حزب یا به آن حزب رأی میدهند. حالا در آن کشورهایی که دو حزبی است، مثل امریکا و انگلیس و یا در کشورهایی که چند حزبی است، به یکی از این دو یا چند حزب رأی میدهند. در نظام جمهوری اسلامی غیر از دانایی و کفایت سیاسی، کفایت اخلاقی و اعتقادی هم لازم است. افرادی نگویند که اخلاق و عقیده مسأله‌ی شخصی انسانهاست. بله، اخلاق و عقیده مسأله‌ی شخصی انسانهاست؛ اما نه برای مسؤول. من اگر در جایگاه مسؤولیت قرار گرفتم و اخلاق زشتی داشتم؛ فهم بدی از مسائل جامعه داشتم و معتقد بودم که باید جیب خودم را پُر کنم، نمیتوانم به مردم بگویم این عقیده و اخلاق شخصی من است و اخلاق و عقیده ربطی به کسی ندارد! برای یک مسؤول عقیده و اخلاق مسأله‌ی شخصی نیست؛ مسأله‌ای اجتماعی و عمومی است؛ حاکم شدن بر سرنوشت مردم است. آن کسی که به مجلس میرود، یا به هر مسؤولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی میرسد، اگر فاسد، بیگانه‌پرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمیتواند نقشی را که ملت و طبقات محروم میخواهند، ایفا کند. اگر آن شخص انسان معامله‌گر، رشوه و توصیه‌پذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمیتواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آن‌جا بنشیند و تکلیف ملک و ملت را معین کند. این شخص غیر از کفایت ذاتی و دانایی ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیده‌ی درست هم احتیاج دارد.[11]

مقایسه عملکرد این دو نظام

مردم‌سالاری دینی، مردم‌سالاری سالم است؛ بدون کارها و شگردها و خدعه‌هائی که در دنیا معمول است. من متأسفم از این که خیلی از جوانهای ما از این شگردهائی که در دنیا، در آمریکا، در غرب، در اروپا، در زمینه‌ی انتخابات به کار میبرند، که ظاهر دموکراسی دارد، اما باطن غیر دموکراسی دارد، خبر ندارند. کتابهای خوبی در این زمینه نوشته شده، خود غربی‌ها نوشته‌اند؛ اینها را بخوانند، این کتابها را ببینند؛ چگونگی انتخاب یک شهردار یا یک فرماندار در فلان ایالت آمریکا، بعد سناتور شدن، بعد رئیس جمهور شدن؛ هل داده شدن افراد به این عرصه‌ها چگونه است، با چه شگردهائی انجام میگیرد؛ آن وقت مقایسه کنند با اینجا که یک نفری می‌آید در مواجهه‌ی با مردم، در حرف زدن با مردم، گاهی بدون هیچ سابقه‌ی اجرائی، مردم را جذب میکند؛ موج ایجاد میشود، مردم میروند پای صندوقهای رأی، رأی میدهند، انتخاب میکنند، با این درصدهای بالا؛ این مدل جدیدی است از دموکراسی؛ این پیشرفت سیاسی ما است.[12]

اگر پایه‌ی مشروعیت [در نظام‌های غربی] عبارت است از رأی اکثریتِ مردم، یعنی کسانی که صاحبان رأی هستند، پس حکومت امریکا و همین رئیس جمهور امریکا[13] نامشروع است؛ چون اکثریت ندارد. سی وپنج یا سی وهشت و یا چهل درصد از صاحبان حقِ‌ رأی در انتخابات شرکت کرده‌اند که از آن تعداد هم مثلاً بیست‌ویک درصد به ایشان رأی داده‌اند - البته این‌طور هم نبود؛ میدانید که ایشان ناپلئونی به کاخ سفید رفتند؛ یعنی به حکم قاضی و به زور هُلش دادند به کاخ سفید! که اگر فرض کنیم همین رأی هم برای مشروعیت او کافی است، بنابراین حکومت فعلی امریکا مشروع نیست. ما برای عدم مشروعیت حکومت امریکا دلیلهای بیشتری داریم؛ ولی اکنون با منطق خودِ آنها بحث میکنیم که این منطق مخصوص آن حکومت هم نیست؛ بسیاری از همین دمکراسیهای رایج و سینه سپر کرده‌ی دنیای دموکراسی غرب، در انتخاباتهای گوناگونشان این رقم شصت و شصت‌وپنج و هفتاد درصدی[14] که شما در جمهوری اسلامی ایران ملاحظه میکنید، ندارند و رقمشان خیلی کمتر از اینهاست. البته بعضی از اوقات رقم آنها همین شصت و شصت و چند درصد است؛ اما غالباً چهل‌وچند درصد و پنجاه و سی وهشت درصد و... است.[15]

2- مردمی بودن: حکومت اسلامی در خدمت مردم

یک معنای دیگر برای مردمی بودنِ حکومت اسلامی این است که حکومت اسلامی در خدمت مردم است؛ آنچه برای حاکم اسلامی مطرح است، منافع عامّه‌ی مردم است؛ نه منافع اشخاص معین یا قشر معین و طبقه‌ی معین. اسلام به هر دو معنا دارای یک حکومت مردمی است؛

مسئولیت یعنی خدمت به مردم

عرصه دوم، عرصه تکلیف مسؤولان در قبال مردم است. وقتی ما میگوییم «مردم»، معنایش این نیست که مردم بیایند رأی بدهند و مسؤول یا نماینده‌ای را انتخاب کنند؛ بعد دیگر برای آن مردم هیچ مسؤولیتی وجود نداشته باشد؛ صرفاً همین باشد که اگر کسی میخواهد برای مردم کاری بکند، به این خاطر باشد که مردم بار دیگر به او رأی دهند؛ مسأله این نیست. در اسلام و نظام جمهوری اسلامی، فلسفه مسؤولیت پیدا کردنِ مسؤولان در کشور این است که برای مردم کار کنند. مسؤولان برای مردمند و خدمتگزار و مدیون و امانتدار آنها هستند. مردم، محورند. کسی که در نظام جمهوری اسلامی مسؤولیتی به دست میآورد، باید همه همّ و غمّش برای مردم باشد؛ هم برای دنیای مردم، هم برای مادیت مردم، هم برای معنویت مردم، هم برای ایجاد عدالت در میان مردم، هم برای احیای شأن انسانی مردم، هم برای آزادی مردم. اینها جزو وظایف اصلی حکومت است.[16]

البته وقتی میگوییم «مردم»، منظور همه طبقات مردمند؛ لیکن بدیهی است کسانی از مردم باید بیشتر مورد توجّه قرار گیرند که بیشتر مورد محرومیت قرار گرفته‌اند؛ لذا امام دائماً روی طبقات محروم و پابرهنگان کشور تکیه میکردند. این فریب است که کسی ادعا کند برای مردم کار میکند؛ اما در عمل، کار او برای طبقات مرفّه باشد، نه برای طبقات مستضعف و محروم. نه این‌که نباید برای طبقات مرفّه کار کرد؛ آنها هم از حقوق عمومی کشور باید بهره‌مند شوند؛ اما به آن کسی که محرومیت دارد و دستش از حقوق خود خالی مانده است، باید بیشترِ توجّه و همّت و تلاش را اختصاص داد. لذا امام به طور دائم بر حقوق مستضعفان و محرومان و پابرهنگان تکیه میکرد. عملاً هم در تمام مدت پیروزی انقلاب تا امروز و قبل از آن، کسانی که بیش از همه سینه سپر کردند، از نظام دفاع کردند، سختیهای نظام را به جان خریدند و در مقابل دشمنان ایستادند، طبقات محروم و پابرهنه و مستضعفان جامعه بوده‌اند. اینها باید بیش از دیگران مورد توجّه قرار گیرند.[17]

آقایان! ما در قبال مردم دو کار داریم: یک کار این است که به آنها خدمت برسانیم؛ کار دیگر این است که محبت و اعتماد آنها را جلب کنیم.[18] عزیزان من! در هر جایی که شما مسؤول هستید، این را باید قدر بدانید، نگهش بدارید و حفظش کنید. ما باید این را حفظ کنیم. اعتماد و اطمینان و پیوستگی و محبّت مردم، حرکتی یکجانبه نیست که اگر مردم به کسی محبّت کردند و دل بستند، هر کار هم بکنی، اینها محبّت دارند. نخیر؛ این طور نیست. محبّت و ارتباط مردم، یک امر دوجانبه است. باید از طرفِ مسؤولان در همه سطوح، به مردم پاسخ داده شود. البته این پاسخ، انواع و میدانهایی دارد. باید برای مردم کار شود. البته کار میشود. انصافاً هم هیچ منصفی نمیتواند منکر شود. در این کشور، دستگاه کار میکند. این هم از برکات همین مردمی بودن است که با اتّکای به مردم، کار و تلاش، زیاد انجام میگیرد.[19]

رفاه زدگی، بزرگترین آفت مسئولیت

آفت مسئولیت در یک نظامی که متکی به آراء مردم و متکی به ایمان مردم است، این است که مسئولین به فکر رفاه شخصی بیفتند؛ به فکر جمع‌آوری برای خودشان بیفتند؛ در هوس زندگی اشرافیگری، به این در و آن در بزنند؛ این آفت بسیار بزرگی است. امام خودش از این آفت بکلی برکنار ماند و مسئولین کشور را هم بارها توصیه میکرد که به کاخ‌نشینی و به اشرافیگری تمایل پیدا نکنند، سرگرم مال‌اندوزی نشوند، با مردم ارتباط نزدیک داشته باشند. ماها که آن روز جزو مسئولین بودیم، امام دوست میداشت که با مردم ارتباط داشته باشیم، مأنوس باشیم؛ اصرار داشت که خدمات به اقصی‌ نقاط کشور برده شود؛ مردم نقاط دور، از خدمات عمومی کشور بهره‌مند شوند.[20]

شما چگونه میخواهید محبت و اطمینان مردم را جلب کنید؟ مردم باید به من و شما اعتماد داشته باشند. اگر ما دنبال مسایل خودمان رفتیم، به فکر زندگی شخصی خودمان افتادیم، دنبال تجملات و تشریفاتمان رفتیم، در خرج کردن بیت‌المال هیچ حدی برای خودمان قایل نشدیم - مگر حدی که دردسر قضایی درست بکند! - و هرچه توانستیم خرج کردیم، مگر اعتماد مردم باقی میماند؟ مگر مردم کورند؟ ایرانیان همیشه جزو هوشیارترین ملتها بوده‌اند؛ امروز هم به برکت انقلاب از هوشیارترین‌هایند؛ از هوشیارها هم هوشیارترند. آقایان! مگر مردم نمیبینند که ما چگونه زندگی میکنیم؟

آن وقتی که جوان حزب‌اللهی ما به جهاد یا به سپاه یا به فلان وزارتخانه میرفت و به او میگفتند که چه‌قدر حقوق میخواهی، میگفت این حرفها چیست، مگر من برای حقوق آمده‌ام؟ اصرار میکردند که بالاخره زندگی خودت و زن و بچه‌ات باید بگردد؛ یک چیزی بگیر. به نظر شما اینها افسانه است؟ به نظرم اگر شما بروید در دنیا این را نقل کنید، چنانچه کسی وضع چند سال قبل ما را ندیده باشد، خواهد گفت که افسانه است؛ ولی این واقعیت است. این رویداد، در همین ایران و در همین تهران و در همین وزارتخانه‌های ما اتفاق افتاد؛ یکی، دو مورد هم نبود. نماینده‌ی مجلس وقتی اول بار به او حقوق دادند، خجالت کشید حقوق را بگیرد! بعضی از دوستان ما در دوره‌ی اول نمایندگی مجلس، شرمشان آمد و ننگشان کرد که حقوق بگیرند! گفتند ما حقوق بگیریم!؟

برادران! من و شما داریم از آن ذخیره میخوریم؛ فراموش نکنید، آن را مردم دیدند. نمیشود ما در زندگی مادّی مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمی که خیلیشان از اولیات زندگی محرومند.[21]

3- مردمی بودن: مردم، حاضر و ناظر بر امور

امّا مادامی که حکومت مردمی به معنای اوّلی تأمین نشود، یعنی مردم نقشی در حکومت نداشته باشند، نمیشود گفت که حکومت به معنای دوّمی - یعنی آن حکومت در خدمت مردم است - مردمی است. نمیشود از هر حکومتی در دنیا این ادّعا را باور کرد که در خدمت مردم خود است. امروز در دنیا حکومتهایی که ادّعا میکنند در خدمت مردمند، زیادند؛ هم حکومتهای وابسته به بلوک شرق که خود را مردمی، سوسیالیستی، وابسته‌ی به عموم افراد جامعه قلمداد میکنند، درحالیکه مردم در تعیین این حکومت، در تشکیل این نظام، هیچ نقشی نداشته‌اند. مردم خبر ندارند که بعد از حاکمی که مرده است، چه کسی قرار است به حکومت برسد! اگر خبر هم داشته باشند، از او چیزی نمیدانند، تمایلی به او و به حکومت او ندارند، و شاید و به گمان قوی رضایتی هم از کارهای او ندارند. امروز [اگر] شما مثلاً از ملّت بزرگ شوروی بپرسید آیا به اشغال افغانستان راضی هستند؟ آیا به صرف میلیاردها برای نگهداشتن یک حکومت تحمیلی در یک کشور همسایه راضیاند؟ یقیناً یا به احتمال زیاد، اکثر مردم کشور پهناور شوروی از این قضیه یا خبر ندارند - چون در چنین کشورهایی اطلاع هم درست به مردم داده نمیشود - یا اگر خبر دارند، از آن سودی نمیبرند و راضی نیستند. همچنین در کشورهای غربی که ادّعا میکنند در خدمت مردم و برای مردمند، مردم هیچ اراده‌ای، اختیاری در کاری که دستگاه حکومت انجام میدهد، ندارند.

حضور مردم سرنوشت ساز در اتفاقات کشور

انقلابها، همیشه در همه جای دنیا به دست مردم به وجود آمده؛ اما بعد از آن که به پیروزی رسیده یا در آستانه‌ی پیروزی قرار گرفته، احزاب یا حزب جای انقلاب و مردم را گرفته است و مردم کنار رفته‌اند. مثل کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی دنیا که نظامهای خیلی از آنها، با یک انقلاب به‌وجود آمده بود و مردم در آن نقش داشتند و به گروه انقلابی و مبارز مردم کمک کرده بودند؛ اما در همه‌ی این کشورها، به مجرد این‌که انقلاب به پیروزی نزدیک شد یا به پیروزی رسید، مردم دیگر هیچکاره شدند و حزب همه‌کاره شد. حزب کمونیست یا هر اسم دیگری که برای حزبِ حاکم داشتند، هر کاری که خواست بکند، به نام مردم کرد، اما مردم در هیچ کار نقش نداشتند؛ همان مردمی که به خیابانها آمده بودند، یا به نحوی از انحا مبارزه کرده بودند، یا مثلاً از گروه مبارز پشتیبانی کرده بودند ... اگر بپرسید اسم حکومت شما چیست؟ میگویند: حکومت دموکراتیک سوسیالیستی؛ یعنی حکومت مردمی. اسمش مردمی است، در حالی که در هیچ امری از امور آن کشور، مردم دخالت ندارند و این، همان مردمی هستند که انقلاب را به پیروزی رساندند. اسم این کشورها هم کشور انقلابی است. همه‌ی انقلابهایی که ما در دنیا دیدیم و کشورهایی که بر اساس یک انقلاب، نظامی را به وجود آوردند، تقریباً به همین شکلی بودند که مطرح کردم.[22]

[اما] در این جا، پشتیبانی و حضور مردم در فعالیتهای سیاسی و اقتصادی و حرکت نظامی وجود دارد. اگر امروز، دولت یا یکی از مسؤولان بخواهد حرکتی را انجام بدهد که مردم آن را نپسندند، میتوانند جلویش را بگیرند. همه جا مردم حضور دارند. این، خصوصیت انقلاب ماست. هیچ انقلابی در دنیا، این گونه نیست. این نکته را از روی بصیرت و اطلاعِ از نزدیک میگویم و این استثنایی است.[23]

تاکنون مجالس متعدّدی در ایران تشکیل شده که همه برخاسته از آراءِ مردم و متّکی به یک استدلال منطقی قوی هستند. مجلسِ امروز مجلس ششم است و همه‌ی این مجالس معتبرند و بایستی آنچه را که آنها تصویب میکنند، همه عمل کنند. اگر جایی تصوّرمان این است که این مصوّبه یا این مجلس یا این برهه بر طبق مصالح کشور نیست، باید به خودمان مراجعه کنیم و ببینیم که اینها را غیر از ما کس دیگری انتخاب نکرده؛ ما انتخابشان کرده‌ایم. این‌که من بر روی انتخابات پُرشور و حضور همگانی در آن تأکید میکنم، وجهش همین است. بعضی خیال میکنند اگر ما انتخابات پُرشوری داشته باشیم، نظام جمهوری اسلامی مشروعیت پیدا میکند و اگر انتخابات پُرشور نبود، نظام مشروعیت پیدا نمیکند. این حرف، حرف درستی نیست. نظامهای دمکراسی در دنیا با نصف آراءِ ما در ریاست جمهوری و مجلس نظامهایشان را اداره میکنند و احساس عدم مشروعیت هم نمیکنند. این‌که من بر حضور مردم اصرار میکنم به‌خاطر این است که این یک وظیفه شرعی و وجدانی و عقلانی است؛ چون مجلس وقتی قانون تصویب کرد، همه باید تسلیم آن قانون باشیم، پس شما باید در ایجاد آن مجلسی که میخواهد این قانون را تصویب کند، نقش ایفا کنید. اگر خودتان را کنار بکشید، این کنار کشیدن هیچ مشکلی را حل نمیکند؛ باید وارد میدان شوید. اگر تلاشتان را کردید و آنچه را که خواستید نشد، شما تلاشتان را کرده‌اید؛ وظیفه‌تان را انجام داده‌اید.[24]

حضور مردم پشتوانه مستحکم نظام

در اینجا سالگرد انقلاب به‌وسیله‌ی مردم اساساً بزرگداشت میشود و نگاهداشت میشود، گرامی داشته میشود. مردم هستند که می‌آیند در هوای سرد، مشکلات، یخ‌بندان، باران، برف، همه‌جور وارد این میدان میشوند و خودشان را نشان میدهند؛ حضور مردمی. این سلسله تمام‌نشدنی است. شاید نیمی از کسانی که امسال در بیست‌ودوّم بهمن شرکت میکنند، کسانی هستند که بیست‌ودوّم بهمن [۵۷] را اصلاً ندیده‌اند و سنّ آنها اقتضا نمیکند؛ مال بعد از بیست‌ودوّم بهمن [۵۷] هستند امّا شرکت میکنند. در واقع این بازآفرینی انقلاب است.[25]

نتیجه این است که نظام، نظام مستحکمی است؛ زیرا که مردمی میباشد. آن‌چیزی که به‌وسیله‌ی ابرقدرتها قابل از بین رفتن است، عبارت از حکومتی است که به مردم متکی نیست. آن چیزی که به وسیله‌ی عوامل سازمان جاسوسی امریکا، در یک کشور قابل برداشتن و گذاشتن است، حکومت یا دولتی است که با مردم رابطه‌یی نداشته باشد و پشتوانه‌ی عظیمِ قوی مردمی، پشت سرش نباشد. حکومتی که دشمن خارجی میتواند چهار نفر را علیه آن به کودتا وادار و تحریک بکند، حکومتی است که روی تخت حکومت نشسته، اما مردم به او وصل نیستند. مردم برای خودشان میروند و او برای خودش حرکت میکند.[26]

یکوقت رئیس‌جمهور کشوری میخواست مشکلات سیاسی خودش را برای من تشریح کند. او میگفت که یکی از رؤسای جمهور گذشته‌ی ما شکر را یک قران گران کرد، علیه او کودتا شد و از بین رفت! من گفتم مشکل او این بوده که مردم را با خودش نداشته است. در مملکت ما، جنسهای تثبیت‌شده گاهی قیمتشان ده برابر بالا میرود، اما آب هم از آب تکان نمیخورد؛ چون مردم پشت سر دستگاهند و به دستگاه اعتماد دارند. گفتم مردم وقتی که پشت سر دستگاهند، ما هم میآییم به آنها میگوییم که مثلاً این جنس را قبلاً به این قیمت میدادیم، اما حالا میخواهیم گرانش کنیم؛ مردم قبول میکنند. پنج، شش سال قبل به مردم میگفتیم که همه باید به عنوان جهاد مالی به جنگ کمک کنند؛ مردم هم مثل مور و ملخ به طرف بانکها ریختند، تا به حساب مالی شورای عالی پشتیبانی جنگ پول بریزند.[27]

می‌گویند: اینهایی که به نمازجمعه می‌آیند، همه‌ی ملت نیستند!! میگوییم: بسیار خوب، اینهایی که در راهپیمایی میلیونی 22بهمن حاضر میشوند، چه‌طور؟ آنهایی که تشیع جنازه‌ی امام آمدند و ده، یازده میلیون انسان در تهران جمع شدند، چه‌طور؟ آیا آن جمعیت، همه‌ی ملت است یا نه؟ ملت، اسلام را میخواست، جمهوری اسلامی را میخواهد، دنبال سر رهبری است، پشت سر نظام جمهوری اسلامی است و هر کس که در راه اسلام حرکت میکند و صدق و امانت او برای مردم آشکار شده، مورد اعتماد مردم است و مردم پشت سر او هستند.[28]

دشمنان اسلام و بلندگوهای تبلیغاتی دنیا به‌طور دائم این را تکرار میکنند که مردم با اسلام و نظام اسلامی مشکل دارند؛ در حالیکه مردم خودشان این نظام اسلامی را به‌وجود آوردند و خودشان تا امروز آن را حفظ کرده‌اند. مردم با نظام اسلامی هیچ مشکلی ندارند؛ آنها با تبعیض و فقر و فساد و عدم رعایت ضوابط در بخشی از تشکیلات اداری کشور در خصوص مدیران جامعه مشکل دارند. مردم با افراد مشکل دارند، نه با نظام اسلامی. مردم نظام اسلامی را قبول دارند و به آن معتقدند و از آن دفاع کردند و امروز هم دفاع میکنند. لذا بنده وظیفه‌ی خود میدانم که از مردم به‌خاطر حضورشان در انتخابات شوراها تشکّر کنم. با این‌که مردم گله‌های بحقّی از شوراها داشتند، درعین‌حال شما ملاحظه کنید طبق آمار رسمی، بیش از بیست‌میلیون نفر در پای صندوقها حاضر شدند و رأی دادند.[29] یقیناً اگر شوراها به وظایف خود عمل می‌نمودند و مردم را به نیتها و کارآیی خودشان امیدوار میکردند، استقبال مردم باز هم بیشتر میشد ... حقیقت قضیه این است که مردم به نظام و نهادهای آن علاقه‌مندند و توقّعی که از مسؤولان دارند، کار و خدمت و انجام دادن وظایفشان است. در این خصوص، فرقی بین شورای شهر، مجلس شورای اسلامی، دولت و بقیه‌ی دستگاهها نیست؛ هرکدام وظیفه‌ی خود را انجام دهند، مردم را به خودشان علاقه‌مند و دلگرم خواهند کرد. اگر کسانی وظیفه‌ی خود را انجام ندهند، کوتاهی کنند، به کارهای دیگر سرگرم شوند و احیاناً افساد کنند - کمااین‌که در بعضی از موارد مشاهده شده است کسانیکه مردم آنها را برای کاری انتخاب کردند، به‌جای این‌که به آن کار بپردازند، به کارهایی پرداختند که مطلقاً به نفع مردم نیست، بلکه به زیان مردم است - طبعاً مردم دلسرد خواهند شد.[30]

برادران و خواهران عزیز! آنچه که نتیجه میگیریم، این است که یازده سالِ گذشته، تجربه‌ی موفق جمهوری اسلامی را به ما نشان میدهد ... [این] زحمت و مشکلات دارد و تا مدتی هم سختی زندگی دارد. تصور من این است که یا همه‌ی این مدت و یا بخش عمده‌ی این مدت را گذرانده‌ایم و ان‌شاءاللَّه به سمت زندگیِ بهتر میرویم. شرطش این است که مردمی که در صحنه بودند و این انقلاب را به وجود آوردند و حفظ کردند، همچنان در صحنه بمانند و شما مردم میمانید. این، برای من مثل روز روشن است و تجربه‌ی یازده ساله، این را نشان داد.[31]

ان‌شاءالله که خداى متعال همه‌ى شماها را موفّق بدارد؛ همه‌ى ما را در این راه ثابت‌قدم بدارد؛ ما را جزو آن سربازانى قرار بدهد که براى ماندگارى انقلاب تلاش میکنیم و از بذل موجودى خودمان دریغ نداریم. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد الطاف و تفضّلات خودت را بر این ملّت نازل کن؛ روح مطهّر امام را از ما شاد کن؛ قلب مقدّس ولىّ عصر (ارواحنافداه) را از ما شاد بفرما.

والسّلام‌ علیکم ‌ورحمةالله‌ وبرکاته‌[32]


پاورقی ها:

[1] گفتگو با آیت‌الله خامنه‌ای درباره شخصیت شهید نواب صفوی (22/10/63)

[2] سوره مبارکه انفال، آیه 62

[3] سوره مبارکه قصص، آیه 5

[4] بیانات در دیدار کارگزاران نظام (23/5/70)

[5]  سوره مبارکه آل عمران، آیه 164

[6] بیانات در دیدار کارگزاران نظام (6/2/76)

[7] بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها (22/5/91)

[8] بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین (26/9/82)

[9] خطبه‌های نماز جمعه تهران (14/5/62)

[10] بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین (26/9/82)

[11] بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین (26/9/82)

[12] بیانات در دیدار مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران (30/4/92)

[13]  جرج بوش

[14] در مجموع 33 انتخاباتی که در 35 سال حیات نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران (تا خرداد 92) برگزار شده است، یک انتخابات با نصاب 37%، دو انتخابات با نصاب 40 تا 50%، یازده انتخابات با نصاب 50 تا 60%، یازده انتخابات با نصاب 60 تا 70%، شش انتخابات با نصاب 70 تا 80%، یک انتخابات با نصاب 85% و یک انتخابات با نصاب 98% ثبت شده است. در مجموع میانگین حضور مردمی 63% می باشد. (منبع سایت ستاد انتخابات کشور)

[15] بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین (26/9/82)

[16] بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره) (14/3/80)

[17] بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره) (14/3/80)

[18] بیانات در دیدار کارگزاران نظام (23/5/70)

[19] بیانات در دیدار کارگزاران نظام (6/2/76)

[20] بیانات در بیست و دومین سالگرد امام خمینی(ره) (14/3/90)

[21] بیانات در دیدار کارگزاران نظام (23/5/70)

[22] خطبه‌های نماز جمعه تهران (20/11/68)

[23] خطبه‌های نماز جمعه تهران (20/11/68)

[24] بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین (26/9/82)

[25] بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش (19/11/94)

[26] خطبه‌های نماز جمعه تهران (20/11/68)

[27] بیانات در دیدار کارگزاران نظام (23/5/70)

[28] خطبه‌های نماز جمعه تهران (20/11/68)

[29] اشاره به انتخابات دومین دوره شوراهای اسلامی کشور که با 49.96% حضور مردمی، حدود 15% از میانگین 3 دوره دیگر کمتر بود و پس از انتخابات دوره های دوم و سوم مجلس خبرگان رهبری، پایین ترین نصاب شرکت کننده را دارا بود. (منبع سایت ستاد انتخابات کشور)

[30] بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری (13/12/81)

[31] خطبه‌های نماز جمعه تهران (20/11/68)

تعداد بازدید: ۴۱۲۵