طلبگی تا اجتهاد

آنچه که لازم است عرض بکنم - که از همه‌ی این مطالب مهمتر است - نسبت حوزه‌های علمیه است با انقلاب و نظام اسلامی. هیچ کس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمیتواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد. نظام اسلامی یک امکان عظیمی را در اختیار داعیان الی‌اللّه و مبلّغان اسلام قرار داده… این فرصت تا امروز کِی برای روحانیت وجود داشته؟
علاوه بر این، ابزارهای تسهیل‌کننده، مثل رایانه‌ها و ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی و سایبری هم که الان در اختیار شماست![خطاب به روحانیون!).
اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق‌العاده‌ای است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد: از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما برای ترویج معارف اسلامی چه استفاده‌ای کردید؟ نظام اسلامی یک چنین خدمتی به ما معممین و روحانیون کرده. مگر میتوانیم خودمان را کنار بگیریم؟
بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی 19/07/1391

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

رسانه های همسو

معرفی سایتی بسیار جالب برای تجزیه و ترکیب قرآن کریم

 علمی صرف نحو 1 آموزش تجزیه و ترکیب لغت

//bayanbox.ir/view/8051842774793204561/%D8%AA%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D9%87-%D9%88-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D8%A8-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86.png

بسم الله الرحمن الرحیم

در این مطلب، سایتی بسیار جالب که در آن تمام آیات قرآن به شیوه ای گرافیگی و جذاب، تجزیه و ترکیب شده است را خدمت شما دوستان معرفی مینماییم.

 



 

از لینک زیر میتوانید به این سایت بروید:

مشاهده

*** جدید ***

البته سایت دیگری نیز با الهام از این سایت توسط مؤسسه تحقیقاتی نور راه اندازی شده است که تا امروز 25 اردیبهشت 95 فقط جزء 30 در آن بارگذاری شده است و از جهت فارسی بودن و محیط گرافیکی از سایت فوق بسیار بهتر است.

سایت نور برای تجزیه و ترکیب قرآن

ورود

 

 

 


مطالب مرتبط:

  1. تجزیه و ترکیب های آماده برای تمرین
  2. نمودار جامع تجزیه و ترکیب

 

نظرات (۵۱)

  1. سلام خسته نباشید ببخشید من تزیه وترکیب حکمت ۴۳۷نهج البلاغه رو میخواستم اگه کمکم کنید ممنون میشم
    • پاسخ:

      سلام علیکم
      تجزیه ترکیب درخواستی امکانش نیست بزرگوار

  2. با سلام بنده نرم افزار" إحصاء القرآن الکریم إصدار4 " از عبدالدایم الکحیل را نیاز دارم هر بار که از سایتهای عربی دانلود کردم بصورت اشتراک پولی هست و نیاز داره هر ماه 6 دلار پرداخت کنیم از دوستان کسی نمیتونه نسخه مجانی اون را برای بنده ارسال کنه واقعا برای تحقیقات خودم بش نیاز دارم و توان پرداخت این قدر پول رو ندارم باتشکر فراوان اجرکم عندالله
  3. سلام علیکم
    بی زحمت علت اینکه در تشهد أن اولی مصغر شده (أن لااله الا الله) ولی أن دومی مشدد (أن محمداعبده و رسوله) را بیان می کنید
  4. سلام ببخشید من طلبه غیر حضوری ام و شرایط مباحثه ندارم من ترکیب خطبه 229و230و231نهج البلاغه میخواستم ممنون میشم کمکم کنین
  5. سلام خسته نباشید لطفا تجزیه وترکیب 229 و230و231رابزارین خیلی نیاز دارم اجرتون با آقا
    • پاسخ:

      سلام علیکم
      تجزیه و ترکیب درخواستی نداریم بزرگوار، بعدشم شما که نام سوره رو هم ننوشتید! 
      توصیه میکنم به کمک نمودار تجزیه ترکیب، شروع کنید و از اعراب القرآنهای داخل نرم افزار جامع التفاسیر نور هم کمک بگیرید
  6. سلام بی زحمت توضیح این جمله ‌(للرحمن تبیین او متعلق الحق) در آیه الملک یومئذ الحق للرحمن چیه بی زحمت منبعش رو هم می فرمائید
  7. لطفا تجزیه و ترکیب دعای مکارم الاخلاق االلهم صل علی محمد و آله واکفنی....
  8. سلام خسته نباشید یه سوال ازحضورتون داشتم توضیحی راجع به آیه ۴سوره روم میخواستم قسمتی که من قبل ومن بعدلام الفعل مضموم چه تفاوتی باجمله جئت قبلاوجئت بعداازنظرنحوی دارد؟
    • پاسخ:

      سلام علیکم

      المقتضب ج 3 ص 142
      *** فأمّا الغایات فمصروفة عن وجهها؛ و ذلک أنّها ممّا تقدیره الإضافة؛ لأنّ الإضافة تعرّفها و تحقّق أوقاتها، فإذا حذفت منها، و ترکت نیّاتها فیها، کانت مخالفة للباب معرفة بغیر إضافة، فصرفت عن وجوهها، و کان محلّها من الکلام أن یکون نصبا أو خفضا.
      فلمّا أزیلت عن مواضعها، ألزمت الضمّ، و کان ذلک دلیلا على تحویلها، و أنّ موضعها معرفة، و إن کانت نکرة أو مضافة، لزمها الإعراب و ذلک قولک: «جئت قبلک»، و «بعدک»، و «من قبلک»، و «من بعدک»، و «جئت قبلا و بعدا»؛ کما تقول: «أوّلا» و «آخرا».
      فإن أردت: قبل ما تعلم، فحذفت المضاف إلیه، قلت: «جئت قبل و بعد»، و «جئت من قبل»، و «من بعد». قال اللّه عزّ و جلّ: لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ «1»، و قال: وَ مِنْ قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ فِی یُوسُف‏
    • پاسخ:

      سلام علیکم

      الجدول ذیل آیه شریفه 108 سوره یوسف

      (سبحان) مفعول مطلق لفعل محذوف تقدیره أسبح (اللّه) لفظ الجلالة مضاف إلیه مجرور

  9. سلام علیکم

    بنده طلبه نیستم و توفیق این امر نصیب بنده نشده ولی سئوالی دارم.

    آیا مبدل منه می تونه ضمیر باشه؟ یه مثال بزنم.
    لکل شی اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البیت.
    این کلمه "اهل البیت" اگر نگیم که مفعول فعل محذوف "اعنی" است و نخواهیم فعل رو در تقدیر بگیریم، می تونیم بدل از "نا" در "حبنا" بگیریم؟

    "لکل شی" مضاف مضاف الیه و خبر مقدم
    "اساس" به دلیل نکره بودن مبتدای موخر
    "اساس الاسلام" مضاف و مضاف الیه مبتداء
    "حبنا" خبرش
    اما "اهل البیت" چیه!؟

    متشکرم
    یا علی

    • پاسخ:

      سلام برادر
      در مورد بدل از ضمیر اختلاف نظر وجود داره.. مراجعه بفرمایید
      شیخ بهائی رحمه الله در صمدیه می نویسه :

      هدایة:

      لا یبدل الظاهر عن المضمر فی بدل الکل إلا من الغائب،

      نحو: ضربته زیدا.

      و قال بعض المحققین: لا یبدل المضمر من مثله، و لا من الظاهر

      و ما مثّل به لذلک مصوغ على العرب،

      و نحو: قمت أنا، و لقیت زیدا إیاه، تأکید لفظی.


  10. سلام . ببخشید ترکیب کلمه تعالی در عبارت زیر چی میشه!

    کانت مومنه بالله تعالی
    • پاسخ:

      جمله وصفیه برای الله که ادامه اش محذوف است مثلا تعالی عن اوهام المخلوقین

      بنابر عبارت توحید مفضل : 

      عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنِ الْوُقُوفِ عَلَى حَقِیقَتِهَا فَکَیْفَ مَا لَطُفَ عَنِ الْحِسِّ وَ اسْتَتَرَ عَنِ الْوَهْمِ فَإِنْ قَالُوا وَ لِمَ اسْتَتَرَ قِیلَ لَهُمْ لَمْ یَسْتَتِرْ بِحِیلَةٍ یَخْلُصُ إِلَیْهَا کَمَنْ یَحْتَجِبُ مِنَ النَّاسِ بِالْأَبْوَابِ وَ السُّتُورِ وَ إِنَّمَا مَعْنَى قَوْلِنَا اسْتَتَرَ أَنَّهُ لَطُفَ عَنْ مَدَى مَا تَبْلُغُهُ الْأَوْهَامُ کَمَا لَطُفَتِ النَّفْسُ وَ هِیَ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ ارْتَفَعَتْ عَنْ إِدْرَاکِهَا بِالنَّظَرِ فَإِنْ قَالُوا وَ لِمَ لَطُفَ تَعَالَى‏ عَنْ‏ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً کَانَ ذَلِکَ خَطَأً مِنَ الْقَوْلِ لِأَنَّهُ لَا یَلِیقُ بِالَّذِی هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ إِلَّا أَنْ یَکُونَ مُبَایِناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُتَعَالِیاً عَنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى‏

  11. احمد رمضان زاده

    درایه لکل امته اجل ........لا یستقدمون ...لا یستاخرون طبق پاسخ قبلی کل مضاف ازامته مضاف الیه کسب تانیث نکرده ولی درایه تجد کل نفس ما عملت کل از نفس کسب تانیث کرده خواهشمند است راهنمائی فرمائید
    • پاسخ:

      سلام برادر.... در بحث کل به کتاب مغنی مراجعه فرمایید
  12. احمد رمضان زاده

    سلام علیکم درایه کل امته اجل لایستقدمون...... کل مضاف از مضاف الیه کسب تانیث نکرده ولی در ایه تجد کل نفس ما عملت.... مضاف از مضاف الیه کسب تانیث کرده لطفا باتوضیح لازم راهنائی فرمائید
    • پاسخ:

      سلام برادر.
      به بحث کل در مغنی مراجعه فرمایید...
    • پاسخ:

      سلام برادر..من بررسی کردم درست می فرمایید برخی سوره ها تجزیه و ترکیب نشده می تونید به کتب اعراب القرآن مثل الجدول و اعراب القرآن و بیانه مراجعه بفرمایید..موفق باشید
  13. سلام علیکم.ممکنه لطف کنید تجزیه وترکیب سوره واقعه وحکمت 11 و12 نهج البلاغه رو بذارید؟ تراکیب چند وجهیشم میخوام..
    واقعا موندم.نمیدونم باید چیکار کنم
    خدا خیرتون بده
  14. سلام علیکم.تجزیه ترکیب سوره ی نمل آیات 63-56 را میخاستم اما پیدا نکردم.البته چند روز پیش درسایتی که معرفی کردید بود اما الان اصلا سوره نور در فهرستش نیست.
    ممنون میشم اگر امکانش هست تجزیه وترکیبشو برام بذارید
  15. غلامحسین محمدزاده

    سلام علیکم-بنده ادبیات عرب را در مشهد تذریس دارم آیا ممکن است حضوری خدمتتون برسم وتمام فایلهایی که مربوط به ادبیات است را از شما بزرگواران تحویل بگیرم؟(اعم از متنی-صوتی -تصویری و....)با تشکر منتظر پاسخ
    • پاسخ:

      سلام علیکم
      خیر تنها راه ارتباطی سایت است
  16. سلامتجزیه رو حل کردم.فقط ترکیب ایات۱_۲۳سوره فتح.
    نمیدونم هدف بعضی از اساتید محترم از این تکالیف بما لایطاق چی میتونه باشه.خودشون میفرمایند همه رو نخواهم خوندو از اینترنت بگیریدفایده این کار به نظرتون چیه؟
    • پاسخ:

      سلام برادر...می تونید در نرم افزار جامع التفاسیر ببینید
      اگر دسترسی ندارید روی اینترنت جستجو بفرمایید و کتاب الجدول محمود صافی یا اعراب القرآن محی الدین درویش را دانلود فرمایید. اگر بازهم براتون مقدور نیست آدرس زیر رو ببینید:
      http://corpus.quran.com/wordbyword.jsp?chapter=6&verse=1
  17. احمد رمضانزاده

    یتوای من القوم من سوئ ما بشر به ایمسکه علی هون ام یدسه سوره نحل 59 ضمیر ایمسکه ویدسه به دختری که زنده بگور میکردند بر میگردد چرا ضمیر مذکر میباشد لطفا راهنمائی فرمائید
    • پاسخ:

      سلام
      ضمایر «به» «یمسکه» «یدسه» همگی به «ما» موصوله برمیگردد و در این حالت دو وجه جایز است، رعایت لفظ «ما» که مذکر است و رعایت مصداق «ما» که انثی است و مؤنث
      اینجا رعایت لفظ «ما» شده و مذکر آورده شده است
  18. سید علی عسکری

    سلام علیکم لطفا تجزیه وترکیب سوره ی کهف تا سوره ی نور راراهنمایی کنید؟
  19. احمد رمضان زاده

    یتواری من القوممن سوئ مابشر به ایمسکه علی هون ام یدسه ضمیرایمسکه ویدسه هردو مذکر ولی برگشت ضمیر به دختر است
  20. حسین پوراکرمی

    لطفانهج البلاغه خطبه ۱۵۵ پنج بند اول را تجزیه وترکیب کنید.یا راهنمایی کنید‌.
  21. احمد رمضان زاده

    درایه 34 اعراف لکل امه اجل .....یستقدمون .یستاخرون جمع مذکر .....درصوریتکه امه مونث میباشد ....لطفا راهنمائی فرمایید
    • پاسخ:

      سلام
      فاعل یستقدمون، واو به کلّ بر میگردد که به اعتبار معنایش جمع است
      البته میتوان ضمیر را به صورت مفرد هم به کل به اعتبار لفظش بازگرداند مانند آیه شریفه وَ کُلَ‏ إِنسانٍ‏ أَلْزَمْناه‏
      توجه کنید که کلّ از مضاف الیه اش که امة است کسب تأنیث نمیکند به علت قواعد نحوی
  22. سلام تجزیه و ترکیب ایات۱۶-۲۵سوره ال عمران.خواهش میکنم برام بذارینش
  23. خواهش میکنم جواب منو بدید نیاز فوری دارم، به ترکیب وَ لا تُخِلْنِی فی مَشْهَدِ الْقیامَةِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِکَ و غَفْرِکَ وَلا تُعْرِنی مِنْ جَمیلِ صَفْحِکَ وَسَتْرِکْ تا5خط أین دعا لطفا کمک کنید
  24. با سلام میشه لطفا وَلا تُخِلْنِی فی مَشْهَدِ الْقیامَةِ مِنْ بَرْدِ را تا آخر ترکیب کنید. نیاز فوری دارم ممنون میشم
    • پاسخ:

      سلام
      دوستان عزیز فرصت تجزیه و ترکیب درخواستی وجود ندارد لطفا درخواست نکنید
  25. علی مقیمی

    إنَّ الْمَعْرِفَهَ، وَکَمالَ دینِ الْمُسْلِمِ تَرْکُهُ الْکَلامَ فیما لایُغْنیهِ،

    سلام
    ببخشید میتونید ترکیب این حدیث رو بیان کنید
    ممنون میشم
    • پاسخ:

      انّ حروف مشبهه بالفعل
      المعرفة: اسم ان و منصوب
      و: عاطفه
      کمال: عطف به معرفه و منصوب
      دین: مضاف الیه و مجرور
      المسلم: مضاف الیه و مجرور
      ترکُ: خبر انّ
      ـه: مضاف الیه و مجرور
      الکلامَ: مفعول به مصدرِ ترک
      فی ما: جار و مجرور متعلق به ترک
      ما: موصوله و نیازمند صله
      لا یغنیه: این بخش روایت در متن سؤال غلط نوشته شده است !!!!

      صحیح روایت:

      إِنَّ الْمَعْرِفَةَ بِکَمَالِ دِینِ الْمُسْلِمِ تَرْکُهُ الْکَلَامَ فِیمَا لَا یَعْنِیهِ‏ وَ قِلَّةُ مِرَائِهِ وَ حِلْمُهُ وَ صَبْرُهُ وَ حُسْنُ خُلُقِه‏

      کافی طبع اسلامیه ج 2 ص 240

      لا یَعْنیه: صله ما، فعل نفی و ضمیر ـه عائد به مسلم و ضمیر مستتر در یعنی عائد به موصول
  26. سلام تجزیه ترکیب سوره جمعه را میخاستم وهم چنین اگر لطف کنیددعای هفتم صحیفه سجادیه راهم ضمیمه بفرمایید......ممنون میشم
  27. با سلام امکانش هست این فراز از دعای صحیفه سجادیه رد برام تجزیه و ترکیب کنین؟ممنون
    عَنْ ذِکْرى سَمْعَهُ، وَ تُقْفِلَ دُونَ اِخْطارى قَلْبَهُ، وَ تُخْرِسَ عَنّى لِسانَهُ، وَ تَقْمَعَ رَاْسَهُ، وَ تُذِلَّ عِزَّهُ، وَ تَکْسِرَ جَبَرُوتَهُ،
    وَ تُذِلَّ رَقَبَتَهُ، وَ تَفْسَخَ کِبْرَهُ، وَ تُؤْمِنَنى مِنْ جَمیعِ ضَرِّهِ وَ شَرِّهِ وَ غَمْزِهِ وَ هَمْزِهِ وَ لَمْزِهِ وَحَسَدِهِ‏ وَ عَداوَتِهِ
    وَ حَبآئِلِهِ وَ مَصآئِدِهِ وَ رَجْلِهِ وَ خَیْلِهِ؛ اِنَّکَ عَزیزٌ قَدیرٌ
    • پاسخ:

      سلام برادر
      ساده است...
       دادن شما تجزیه و ترکیب بفرمایی قوی بشی اگه ترکیب کنیم شما ضعیف می مونی خدای نکرده...
      موفق باشید
      التماس دعا
  28. سلام صوت تدریس این مطلب منتشر نمیشه یعنی صوت تدریس تجزیه و ترکیب قران مثلا جز 30 و تجزیه و ترکیب نهج البلاغه خطبه های شقشقیه.همام و...
    برای یادگیری صرف و نحو کاربردی و تطبیقی عالیه .
    • پاسخ:

      سلام برادر
      فکر خوبیه از دوستان کسی صوت سراغ داشت پیوند رو در اینجا معرفی بفرماید
      فعلا در صوتهای منتشر شده ی ما موجود نیست..
      موفق باشید
  29. سلام و خسته نباشید
    میشه ترکیب سوره محمد و سوره فتح و بزارین من پیدا نکردم اینجاسوره محمد ایه ی1تا11 سوره فتح هم ایه 1تا 9
    • پاسخ:

      سلام علیکم
      لطفا نرم افزارهای نور را تهیه فرمایید.
  30. میشود لطفا تجزیه آیات سوره مبارکه طه از آیه۵۳ تا آخر را بگویید
    • پاسخ:

      سلام علیکم
      دوستان عزیز توصیه اکید میکنیم حتما نرم افزار جامع التفاسیر نور را تهیه فرمایید.
  31. باسلام تجزیه وترکیب سوره فرقان رو هرگا گشتم پیدا نکردم لطفا محبت کنید آیات ۵۵_____۶۸تشکر



    یاعلی
    • پاسخ:

      سلام علیکم
      لطفا نرم افزار جامع التفاسیر نور را تهیه بفرمایید.
    • پاسخ:

      سلام علیکم
      توصیه میکنیم نرم افزار جامع التفاسیر نور را تهیه فرمایید
  32. سلام و عرض ارادت ... تجزیه و ترکیب فراز 1 و 2 از دعای سوم صحیفه را میخاستم اگه لطف کنید ممنون میشم ...درحال ترکیب و تجزیه هستم اما میترسم ایراد داشته باشم
  33. با سلام و خداقوت خدمت شما زحمتکشان گرامی
    تجزیه و ترکیب دعای 13صحیفه سجادیه تا پایان فراز لایُعَنّیه دعاء الداعین را می خواستم.متاسفانه جایی پیدا نکردم.خواهش می کنم کمکم کنید تحقیق دارم.با تشکر
  34. سلام تجزیه و ترکیب ایات 97 تا 104 رو میخواستم پیدا نکردم.
    خواهش میکنم برام بنوسید.بصورت مختصر
    تشکر
    • پاسخ:

      چه سوره ای؟
    • پاسخ:

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏
      سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فِیها آیاتٍ بَیِّناتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (1)
      الإعراب:
       (سورة) خبر لمبتدأ محذوف تقدیره هذه «1»، (فیها) متعلّق ب (أنزلنا)، و علامة النصب فی (آیات) الکسرة (تذکّرون) مضارع حذف منه إحدى التاءین.
      جملة: « (هذه) سورة» لا محلّ لها ابتدائیّة.
      و جملة: «أنزلناها ...» فی محلّ رفع نعت لسورة.
      و جملة: «فرضناها ...» فی محلّ رفع معطوفة على جملة أنزلناها.
      و جملة: «أنزلنا فیها ...» فی محلّ رفع معطوفة على جملة أنزلناها.
      و جملة: «لعلّکم تذکّرون» لا محلّ لها استئناف بیانیّ.
      و جملة: «تذکّرون» فی محلّ رفع خبر لعلّ.
      __________________________________________________
       (1) أو مبتدأ خبره محذوف متقدّم أی: فی ما یتلى علیکم سورة.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 224
       [سورة النور (24): الآیات 2 الى 3]
      الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (2) الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلاَّ زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلاَّ زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ (3)
      الإعراب:
       (الزانیة) مبتدأ مرفوع بحذف مضاف أی حکم الزانیة، و الخبر تقدیره فی ما یتلى علیکم «1» (الفاء) رابطة لجواب شرط مقدّر (منهما) متعلّق بنعت ل (کلّ)، (مائة) مفعول مطلق نائب عن المصدر فهو عدده (الواو) عاطفة (لا) ناهیة جازمة (بهما) متعلّق بحال من (رأفة) فاعل (تأخذکم) «2»، (فی دین) متعلّق بفعل تأخذکم (کنتم) فعل ماض ناقص- ناسخ- فی محلّ جزم فعل الشرط (باللّه) متعلّق ب (تؤمنون)، (الواو) عاطفة (اللام) لام الأمر (من المؤمنین) متعلّق بنعت ل (طائفة).
      جملة: « (فی ما یتلى علیکم، حکم) الزانیة» لا محلّ لها استئنافیّة بیانیّة.
      و جملة: «اجلدوا ...» فی محلّ جزم جواب شرط مقدّر أی إن کنتم تؤمنون باللّه و عاقبتموهما فاجلدوا .. «3».
      و جملة: «لا تأخذکم بهما رأفة ...» فی محلّ جزم معطوفة على جملة اجلدوا.
      __________________________________________________
       (1) یجوز أن یکون الخبر جملة اجلدوا بزیادة الفاء لأنّ (ال) فی المبتدأ اسم موصول حیث شابه الشرط.
       (2) أو متعلّق ب (تأخذکم)، و (الباء) سببیّة، و لا یصحّ تعلیقه برأفة لأنّ عامل المصدر لا یتقدّم علیه.
       (3) أو هی خبر للمبتدأ الزانیة.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 225
      و جملة: «کنتم ...» لا محلّ لها تفسیر لجملة الشرط المقدّرة «1».
      و جملة: «تؤمنون باللّه ...» فی محلّ نصب خبر کنتم .. و جواب الشرط محذوف دلّ علیه ما قبله أی: إن کنتم تؤمنون باللّه فعاقبوا الزانیة و الزانی.
      و جملة: «یشهد .. طائفة» فی محلّ جزم معطوفة على جملة اجلدوا.
      3- (إلّا) للحصر فی الموضعین، (زان) فاعل (ینکحها) مرفوع و علامة الرفع الضمّة المقدّرة على الیاء المحذوفة فهو اسم منقوص، (ذلک) نائب الفاعل فی محلّ رفع (على المؤمنین) متعلّق ب (حرّم).
      و جملة: «الزانی لا ینکح ...» لا محلّ لها استئناف تعلیلیّ.
      و جملة: «لا ینکح ...» فی محلّ رفع خبر المبتدأ (الزانی).
      و جملة: «الزانیة لا ینکحها ...» لا محلّ لها معطوفة على الاستئنافیّة.
      و جملة: «لا ینکحها إلّا زان ...» فی محلّ رفع خبر المبتدأ (الزانیة).
      و جملة: «حرّم ذلک ...» لا محلّ لها معطوفة على الاستئنافیّة.
      الصرف:
       (الزانیة- الزانی)، اسم فاعل من زنى الثلاثیّ للمؤنث و المذکّر، وزنه فاعلة- فاعل.
       (جلدة)، مصدر مرّة من جلد الثلاثیّ بمعنى ضرب بالسوط، وزنه فعلة بفتح فسکون.
       (رأفة)، مصدر رأف الثلاثیّ باب فتح، وزنه فعلة بفتح فسکون.
       (زان)، فیه إعلال بالحذف أصله الزانی- بالیاء فی آخره- فلمّا أصبح نکرة التقى ساکنان هما الیاء و سکون التنوین فحذفت الیاء لالتقاء الساکنین، وزنه فاع.
      __________________________________________________
       (1) أو هی اعتراضیّة بین المتعاطفین.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 226
      البلاغة
      النهی و الشرط للتهییج:
      فی قوله تعالى «وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ».
      و المعنى: أن الواجب على المؤمنین أن یتصلبوا فی دین اللّه، و یستعملوا الجدّ و المتانة فیه، و لا یأخذهم اللین و الهوادة فی استیفاء حدوده، و
      کفى برسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم أسوة فی ذلک، حیث قال: «لو سرقت فاطمة بنت محمد لقطعت یدیها»
      ، کما یقال: إن کنت رجلا فافعل کذا، و لا شک فی رجولیته، و کذا المخاطبون هنا، مقطوع بإیمانهم، لکن قصد تهییجهم و تحریک حمیتهم، لیجدوا فی طاعة اللّه تعالى، و یجتهدوا فی إجراء أحکامه على وجهها.
      الفوائد
       «وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» عن ابن عباس فی تفسیر هذه الآیة أن الطائفة هی أربعة إلى أربعین رجلا من المصدقین باللّه و عن الحسن عشرة و عن قتادة ثلاثة فصاعدا و عن عکرمة رجلان فصاعدا، و لعل قول ابن عباس أصح الأقوال لأن الأربعة هی الجماعة التی یثبت بها الحد فأربعة شهداء یقابلهم أربعة مشاهدین للعذاب.
       [سورة النور (24): الآیات 4 الى 10]
      وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (4) إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (5) وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ (6) وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ (7) وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکاذِبِینَ (8)
      وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْها إِنْ کانَ مِنَ الصَّادِقِینَ (9) وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ (10)
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 227
      الإعراب:
       (الواو) استئنافیّة (الذین) موصول مبتدأ خبره جملة اجلدوهم، و علامة نصب (المحصنات) الکسرة (ثم) حرف عطف (بأربعة) متعلّق ب (یأتوا)، (شهداء) مضاف إلیه مجرور و علامة الجرّ الفتحة فهو ممنوع من الصرف لأنه ملحق بالمؤنث المنتهی بألف التأنیث الممدودة على وزن فعلاء (الفاء) زائدة (ثمانین) مفعول مطلق نائب عن المصدر فهو عدده (جلدة) تمییز منصوب (الواو) عاطفة (لا) ناهیة جازمة (لهم) متعلّق ب (تقبلوا)، (أبدا) ظرف زمان منصوب متعلّق ب (تقبلوا)، (هم) ضمیر فصل «1».
      جملة: «الذین یرمون ...» لا محلّ لها استئنافیّة.
      و جملة: «یرمون ...» لا محلّ لها صلة الموصول (الذین).
      و جملة: «لم یأتوا ...» لا محلّ لها معطوفة على جملة الصلة.
      و جملة: «اجلدوهم ...» فی محلّ رفع خبر المبتدأ (الذین)، و زیدت الفاء لمشابهة الموصول للشرط.
      __________________________________________________
       (1) أو ضمیر منفصل مبتدأ خبره الفاسقون، و الجملة الاسمیّة خبر أولئک.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 228
      و جملة: «لا تقبلوا ...» فی محلّ رفع معطوفة على جملة اجلدوهم.
      و جملة: «أولئک .. الفاسقون ...» لا محلّ لها استئنافیّة «1».
      5- (إلّا) أداة استثناء (الذین) مستثنى بإلّا فی محلّ نصب «2»، (من بعد) متعلّق ب (تابوا)، (الفاء) تعلیلیّة (رحیم) خبر ثان ل (إنّ).
      و جملة: «تابوا ...» لا محلّ لها صلة الموصول (الذین) و جملة: «أصلحوا ...» لا محلّ لها معطوفة على جملة الصلة.
      و جملة: «إنّ اللّه غفور ...» لا محلّ لها تعلیل لمقدّر أی: غفر لهم.
      6- (الواو) عاطفة (الذین) مثل الأول (الواو) الثانیة حالیّة (لهم) متعلّق بخبر یکن (إلّا) للاستثناء (أنفسهم) بدل من شهداء مرفوع «3»، (الفاء) زائدة (شهادة) مبتدأ خبره (أربع)، (باللّه) متعلّق ب (شهادات) «4»، و (اللام) فی (لمن) المزحلقة للتوکید.
      و جملة: «الذین یرمون ...» لا محلّ لها معطوفة على جملة الذین یرمون (الأولى).
      و جملة: «یرمون ...» لا محلّ لها صلة الموصول (الذین).
      و جملة: «لم یکن لهم شهداء» فی محلّ نصب حال من الضمیر فی (لهم).
      و جملة: «شهادة أحدهم أربع ...» فی محلّ رفع خبر المبتدأ (الذین)، و زیدت الفاء فی الخبر لمشابهة الموصول للشرط.
      و جملة: «إنّه لمن الصادقین» فی محلّ نصب معمولة للمصدر شهادات،
      __________________________________________________
       (1) أو اعتراضیّة بین المستثنى و المستثنى منه .. و یجوز أن تکون حالا من الضمیر فی (لهم).
       (2) و المستثنى منه: الذین یرمون .. و هو فی محلّ جرّ بدل من الضمیر فی (لهم) إذا کان هو المستثنى منه و أجاز العکبریّ أن یکون الموصول مبتدأ خبره جملة إنّ اللّه غفور، و فی الجملة ضمیر محذوف أی غفور لهم.
       (3) و أجاز أبو البقاء جعله صفة لشهداء، و (إلّا) بمعنى غیر قیاسا على قوله تعالى: لو کان فیهما آلهة إلّا اللّه.
       (4) لا یجوز تعلیقه بشهادة کیلا یفصل المصدر عن معموله بأجنبیّ و هو الخبر.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 229
      و کان من حقّ الهمزة فی (إنّ) أن تکون مفتوحة و لکنّ اللام الواردة فی الخبر جعلتها مکسورة فعلّق المصدر عن العمل المباشر.
      7- (الخامسة) مبتدأ مرفوع (علیه) متعلّق بخبر أنّ (کان) ماض ناقص فی محلّ جزم فعل الشرط (من الکاذبین) متعلّق بخبر کان .. و اسم کان ضمیر مستتر یعود على أحدهم.
      و المصدر المؤوّل (أنّ لعنة اللّه علیه) فی محلّ رفع خبر المبتدأ (الخامسة).
      و جملة: «الخامسة أنّ لعنة اللّه ..» فی محلّ رفع معطوفة على جملة شهادة أحدهم.
      و جملة: «کان من الکاذبین» لا محلّ لها استئنافیّة .. و جواب الشرط محذوف دلّ علیه ما قبله أی: إن کان من الکاذبین فاللعنة علیه.
      8- (الواو) عاطفة (عنها) متعلّق ب (یدرأ)، (أربع) مفعول مطلق نائب عن المصدر فهو عدده (باللّه) متعلّق ب (تشهد)، (إنّه لمن الکاذبین) مثل إنّه لمن الصادقین.
      و المصدر المؤوّل (أن تشهد أربع ...) فی محلّ رفع فاعل یدرأ.
      و جملة: «یدرأ ...» فی محلّ رفع معطوفة على جملة فشهادة ... «1».
      و جملة: «تشهد ...» لا محلّ لها صلة الموصول الحرفیّ (أن).
      و جملة: «إنّه لمن الکاذبین» فی محلّ نصب معمولة للمصدر شهادات ...
      9- (الواو) عاطفة (الخامسة) معطوف على أربع منصوب «2» (علیها) متعلّق بخبر أنّ.
      __________________________________________________
       (1) أو استئنافیّة فلا محلّ لها.
       (2) أو مفعول به لفعل محذوف تقدیره تشهد، فالواو لعطف الجمل.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 230
      و المصدر المؤوّل (أنّ غضب اللّه علیها) فی محلّ نصب بدل من الخامسة «3».
       (إن کان من الصادقین) مثل إن کان من الکاذبین و جملة: «إن کان من الصادقین» لا محلّ لها استئنافیّة .. و جواب الشرط محذوف دلّ علیه ما قبله أی: فالغضب علیها.
      10- (الواو) عاطفة (لو لا) حرف شرط غیر جازم- حرف امتناع لوجود- (فضل) مبتدأ خبره محذوف وجوبا تقدیره موجود (علیکم) متعلّق ب (فضل) (حکیم) خبر أنّ ثان مرفوع.
      و المصدر المؤوّل (أنّ اللّه توّاب ...) فی محلّ رفع معطوف على المصدر الصریح فضل.
      و جملة: «لو لا فضل اللّه ...» لا محلّ لها معطوفة على الاستئنافیّة الذین یرمون و جواب الشرط محذوف تقدیره لهلکتم، أو لبیّن الحقّ .. إلخ بحسب التفسیر المعتمد.
      الصرف:
       (4) یرمون: فیه إعلال بالحذف، أصله یرمیون استثقلت الضمّة على الیاء فسکّنت و نقلت حرکتها إلى المیم قبلها، ثمّ حذفت الیاء لالتقاء الساکنین: سکون لام الکلمة و سکون ضمیر الجمع، فأصبح یرمون وزنه یفعون.
       (7) (الخامسة) اسم للعدد على وزن فاعل لأنه یدلّ على الترتیب، و قد جاء مؤنّثا لأنه نعت لمؤنّث و هو الشهادة.
      البلاغة
      الاستعارة:
      فی قوله تعالى «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا» إلخ‏
      __________________________________________________
       (3) یجوز أن یکون مجرورا بحرف جرّ محذوف أی: بأنّ غضب اللّه .. متعلّق بالفعل المقدّر تشهد.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 231
      استعار الرمی للشتم بفاحشة الزنا، لکونه جنایة بالقول، و یسمى الشتم بهذه الفاحشة قذفا.
      الالتفات:
      فی قوله تعالى «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ» التفات الرامین و المرمیات، بطریق التغلیب، لتوفیه مقام الامتنان حقه، و جواب «لو لا» محذوف لتهویله، حتى کأنه لا توجد عبارة تحیط ببیانه، و هذا شائع فی کلامهم.
      الفوائد
      1- من الحدود فی الإسلام:
      إن حدّ الزانی أو الزانیة، سواء کانا محصنین أم غیر محصنین، معروف فی الإسلام، و الغایة منه الحفاظ على الأسرة من جهة، و سلامة الأنساب من جهة ثانیة.
      و لکن الجدیر بالذکر و التنویه به، هو حدّ الذین یرمون المحصنات، و یتهمون الشریفات بالفاحشة، دون أن یکون لدیهم بینة کافیة، و هی شهادة مضاعفة عن شهادات الحقوق الأخرى، فسائر الحقوق تکفی فیها البینة بشاهدین، و لکن من یقذف النساء الشریفات و یتهمهن بالفاحشة، فإنهم یأتون بأمر کبیر فی الشرع، و بغی عظیم على حقوق الآخرین، فقد یترتب على هذه التهمة هدم الاسرة و تشرید الأطفال، و شقاء للزوجین. و قد یؤدی هذا الافتراء للاجرام. و لذلک لا تقوم البینة علیه إلا بأربعة شهداء. و قد ندّد اللّه بمرتکب هذا الإثم، و هدد بالجزاء المادی، و هو أن یجلد ثمانین جلدة على ملإ من الناس، و بالجزاء المعنوی الذی ینتزع منهم العدالة، فلا تقبل لهم شهادة، ثم وصمهم سبحانه بالفسق و الخروج على مبادئ الدین.
      و ما أکثر ما نرى فی أوساط مجتمعنا من یستسهل قذف المحصنات الشریفات، و یتخذ من ذلک وسیلة یتذرع بها للانتقام من الزوج أو الزوجة، أو من الأسرة جمعاء.
      و من المؤسف، أن أمثال هؤلاء یفلتون من ربقة القانون، و لا یطالهم أی عقاب.
      2- أقسام الأزواج:
      أ- الزانی لا یرغب إلا فی زانیة.
      ب- الزانیة لا ترغب إلا فی زان.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 232
      ج- العفیف لا یرغب إلا فی عفیفة.
      د- العفیفة لا ترغب إلا فی عفیف.
      و قد ذکر سبحانه و تعالى القسمین الأولین، و سکت عن القسمین الآخرین، لأنهما یستنتجان من سیاق الکلام، فلا حاجة لذکرهما. و القرآن یمیل دائما و أبدا إلى الإیجاز لأنه ضرب من الإعجاز.
      3- الملاعنة.
      هذه الآیة اشتملت على حکم خاص فی قضیة لیس فیها شاهد قط، فقد یرى الزوج و هو أحد الطرفین على زوجته ما یدنس عرضه، فیتهمها بالزنى، و لیس لدیه شاهد على ذلک، فیشهد اللّه على أنه صادق أربع مرات، و أما الخامسة فیقبل اللعنة على نفسه إن کان فی دعواه کاذبا.
      و نتیجة ذلک تستحق إقامة الحد علیها، ما لم تشهد اللّه أربع مرات أن زوجها کاذب، ثم تدعو اللّه أن یغضب علیها إن کان زوجها صادقا فی زعمه .. و هذه الصیغة التی أطلق علیها الفقهاء «الملاعنة» طریقة استثنائیة و نموذجیة لواقعة تقع و لا برهان علیها سوى الضمیر و الذمة.
      4- قد یحذف جواب «لو لا» للتعظیم، کما هو فی الآیة «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ».
       [سورة النور (24): الآیات 11 الى 13]
      إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ (11) لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً وَ قالُوا هذا إِفْکٌ مُبِینٌ (12) لَوْ لا جاؤُ عَلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِکَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْکاذِبُونَ (13)
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 233
      الإعراب:
       (بالإفک) متعلّق ب (جاؤوا)، (عصبة) خبر إنّ مرفوع (منکم) متعلّق بنعت ل (عصبة)، (لا) ناهیة جازمة (شرا) مفعول به ثان (لکم) متعلّق بنعت ل (شرّا)، (بل) للإضراب الانتقالیّ (لکم) الثانی متعلّق بنعت ل (خیر)، (لکلّ) متعلّق بمحذوف خبر مقدّم (منهم) متعلّق بنعت ل (امرئ) (ما) حرف مصدریّ (من الإثم) متعلّق ب (اکتسب) .. و المصدر المؤوّل (ما اکتسب ...) فی محلّ رفع مبتدأ مؤخّر.
       (الواو) عاطفة (الذی) اسم موصول مبتدأ خبره جملة له عذاب .. (منهم) متعلّق بحال من فاعل تولّى (له) متعلّق بخبر مقدّم للمبتدأ (عذاب) ..
      جملة: «إنّ الذین ...» لا محلّ لها استئنافیّة.
      و جملة: «جاؤوا ...» لا محلّ لها صلة الموصول (الذین).
      و جملة: «لا تحسبوه ...» لا محلّ لها استئناف بیانیّ.
      و جملة: «هو خیر لکم ...» لا محلّ لها استئنافیّة مؤکّدة لما سبق.
      و جملة: «لکلّ امرئ .. ما اکتسب» لا محلّ لها استئناف بیانیّ آخر.
      و جملة: «اکتسب ...» لا محلّ لها صلة الموصول الحرفیّ (ما) «1».
      و جملة: «الذی تولّى ...» لا محلّ لها معطوفة على جملة لکلّ امرئ ..
      و جملة: «تولّى کبره ...» لا محلّ لها صلة الموصول (الذی).
      و جملة: «له عذاب ...» فی محلّ رفع خبر المبتدأ (الذی).
      12- (لو لا) حرف توبیخ و تحضیض (إذ) ظرف للزمن الماضی مبنیّ متعلّق‏
      __________________________________________________
       (1) یجوز أن یکون (ما) اسم موصول مبتدأ مؤخّر بحذف مضاف أی جزاء ما اکتسب ..
      و العائد محذوف أی: اکتسبه، و الجارّ و المجرور بعده متعلّق بحال من العائد المحذوف.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 234
      ب (ظنّ)، و (الواو) فی (سمعتموه) زائدة إشباع حرکة المیم (بأنفسهم) متعلّق بمفعول به ثان (الواو) عاطفة (مبین) نعت لإفک مرفوع مثله.
      و جملة: «سمعتموه ...» فی محلّ جرّ مضاف إلیه.
      و جملة: «ظنّ المؤمنون ...» لا محلّ لها استئنافیّة.
      و جملة: «قالوا ...» لا محلّ لها معطوفة على جملة ظنّ.
      و جملة: «هذا إفک ...» فی محلّ نصب مقول القول.
      13- (لو لا) حرف توبیخ و تندیم (علیه) متعلّق ب (جاؤوا) بتضمینه معنى أشهدوا (بأربعة) متعلّق ب (جاؤوا)، (شهداء) مضاف إلیه مجرور و علامة الجرّ الفتحة (الفاء) عاطفة (إذ) ظرف للزمن الماضی متضمّن معنى الشرط فی محلّ نصب متعلّق بمحذوف تقدیره کذبوا، یفسّره مضمون الآیة فی قوله: أولئک هم الکاذبون (بالشهداء) متعلّق ب (یأتوا)، (الفاء) زائدة لربط الجواب بالشرط «1»، (عند) ظرف منصوب متعلّق ب (الکاذبون)، (هم) ضمیر فصل «2».
      و جملة: «جاؤوا ...» لا محلّ لها استئنافیّة بیانیّة.
      و جملة: «لم یأتوا ...» فی محلّ جرّ مضاف إلیه.
      و جملة: «أولئک .. الکاذبون» لا محلّ لها فی حکم جواب الشرط غیر الجازم‏
      الصرف:
       (الإفک)، اسم بمعنى الکذب أو هو أسوؤه، وزنه فعل بکسر فسکون.
       (امرئ)، اسم بمعنى الإنسان، و تحرّک الراء بحرکة آخره، تقول جاء امرؤ، رأیت امرأ، مررت بامرئ، مؤنثه امرأة، و (الهمزة) همزة وصل و لا یدخله (أل) التعریف إلّا نادرا على امرأة.
      __________________________________________________
       (1) و شبیه بهذا قوله تعالى: (وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ ..) «الأحقاف- الآیة 11».
       (2) أو ضمیر منفصل مبتدأ خبره الکاذبون، و الجملة خبر المبتدأ أولئک.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 235
       (کبره)، اسم بمعنى معظم الأمر من کبر الثلاثیّ باب فرح وزنه فعل بکسر فسکون.
      البلاغة
      1- التعبیر بالأنفس عن الآخرین:
      فی قوله تعالى «ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً» فهذا التعبیر ینطوی على أبعد النکت مرمى، و أکثرها حفولا بالمعانی السامیة، و السر فی هذا التعبیر تعطیف المؤمن على أخیه، و توبیخه على أن یذکره بسوء، و تصویر ذلک بصورة من أخذ یقذف نفسه و یرمیها بما لیس فیها من الفاحشة، و لا شی‏ء أشنع من ذلک.
      2- الالتفات:
      فی قوله تعالى «ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ» سیاق الکلام أن یقول «لو لا إذ سمعتموه ظننتم بأنفسکم خیرا و قلتم» حیث عدل عن الخطاب إلى الغیبة، و عن الضمیر إلى الظاهر، لیبالغ فی التوبیخ بطریقة الالتفات، و لیصرح بلفظ الایمان، دلالة على أن الاشتراک فیه یقتضی أن لا یصدّق مؤمن على أخیه، و لا مؤمنة على أختها، قول غائب و لا طاعن.
      الفوائد
      1- حدیث الإفک.
      جاء فی صحیحی البخاری و مسلم، أن عائشة قالت: کنت مع النبی (صلى اللّه علیه و آله و سلم) فی غزوة، بعد ما أنزل الحجاب، ففرغ منها و رجع، و دنا من المدینة، و أذن بالرحیل لیلة، فمشیت و قضیت شأنی، و أقبلت إلى الرحل، فإذا عقدی انقطع، فرجعت ألتمسه، و حملوا هودجی، یحسبوننی فیه، و کانت النساء خفافا یأکلن العلقة من الطعام، و وجدت عقدی، و جئت بعد ما ساروا، فجلست فی المنزل الذی کنت فیه، و ظننت أن القوم سیفقدوننی فیرجعون إلی: فغلبتنی عینای فنمت، و کان صفوان قد عرس من وراء
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 236
      الجیش، فأدلج للاستراحة، فرأى سواد إنسان نائم فعرفنی حین رآنی، و کان یرانی قبل الحجاب، فاستیقظت باسترجاعه حین عرفنی، فخمرت وجهی. و اللّه ما کلمنی بکلمة و لا سمعت منه کلمة غیر استرجاعه حین أناخ راحلته، فانطلق یقود بی الراحلة حتى أتینا الجیش بعد ما نزلوا، موغرین فی نحر الظهیرة، فهلک من هلک فیّ، و کان الذی تولّى کبره منهم عبد اللّه بن أبی بن سلول.
      و اشتکیت حین قدمنا المدینة شهرا، و الناس یفیضون فی قول أهل الإفک، و لا أشعر بشی‏ء من ذلک، و یریبنی فی وجعی أنی لا أعرف من رسول اللّه اللطف الذی کنت أرى منه حین أشتکی، إنما یدخل رسول اللّه، فیسلم ثم یقول: کیف تیکم؟
      فذاک یریبنی، و لا أشعر بالشر حتى خرجت بعد ما نقهت، و خرجت معی أم مسطح قبل المناصح، ثم عدنا، فعثرت أم مسطح فی مرطها، فقالت: تعس مسطح.
      قلت: بئس ما قلت! أ تسبین رجلا شهد بدرا؟ قالت: أی هنتاه، أو لم تسمعی ما قال؟
      قلت: و ماذا قال؟ فأخبرتنی بقول أهل الإفک، فازددت مرضا إلى مرضی، فلما رجعت إلى بیتی استأذنت أن آتی أبوی، أرید أن أتیقن الخبر من قبلهما، فأذن لی.
      قالت أمی: هونی علیک، لقلما کانت امرأة قط وضیئة عند رجل یحبها، و لها ضرائر إلا کثرن علیها. قلت: سبحان اللّه! و قد تحدث الناس بهذا؟ فبکیت تلک اللیلة، حتى أصبحت، لا یرقأ لی دمع، و لا أکتحل بنوم. و دعا رسول اللّه علی بن أبی طالب، و أسامة بن زید، یستشیرهما فی فراق أهله، فأما أسامة بن زید فأشار على رسول اللّه بالذی یعلم عن براءة أهله، و بالذی یعلم فی نفسه لهم من الود، و قال لرسول اللّه: هم أهلک و لا نعلم إلا خیرا.
      و أما علی بن أبی طالب، فقال: لم یضیق اللّه علیک، و النساء سواها کثیر، و إن تسأل الجاریة تصدقک، فدعا رسول اللّه بریرة یسألها: هل رأیت من شی‏ء یریبک من عائشة؟ قالت: لا و الذی بعثک بالحق، إن رأیت علیها أمرا قد أغمصه علیها أکثر من أنّها جاریة حدیثة السن، تنام عن عجین أهلها، فتأتی الداجن فتأکله.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 237
      و بکیت یومی ذلک، لا یرقأ لی دمع، و لا أکتحل بنوم. ثم بکیت لیلتی المقبلة، لا یرقأ لی دمع، و لا أکتحل بنوم، و أبوای یظنان أن البکاء فالق کبدی. فبینما نحن على ذلک، دخل رسول اللّه، فسلم ثم جلس و تشهّد، ثم قال: أما بعد، یا عائشة، فإنی قد بلغنی عنک کذا و کذا، فإن کنت بریئة فسیبرئک اللّه، و إن کنت ألمحت بذنب، فاستغفری اللّه و توبی إلیه، فإن العبد إذا اعترف بذنب ثم تاب تاب اللّه علیه. فلما قضى رسول اللّه مقالته قلص دمعی، حتى ما أحس من قطرة، فقلت لأبی: أجب عنی رسول اللّه، فقال: و اللّه ما أدری ماذا أقول لرسول اللّه، فقلت لأمی: أجیبی عنی، فقالت:
      کذلک و اللّه ما أدری ماذا أقول لرسول اللّه. قلت- و أنا جاریة حدیثة السن، لا أقرأ کثیرا من القرآن-: إنی و اللّه، قد عرفت أنکم سمعتم بهذا حتى استقر فی نفوسکم، و صدقتم به، فإن قلت لکم إنی بریئة لا تصدقونی، و إن اعترفت لکم بأمر، و اللّه یعلم أنی بریئة، لتصدقونی. و إنی و اللّه ما أجد لی و لکم مثلا إلا کما قال أبو یوسف، فصبر جمیل و اللّه المستعان على ما تصفون، ثم تحولت فاضطجعت على فراشی، فو اللّه ما رام رسول اللّه مجلسه، و لا خرج من أهل البیت أحد، حتى أنزل اللّه عز و جل على نبیه، فأخذه ما کان یأخذه من البرحاء عند الوحی، حتى أنه لینحدر منه مثل الجمان من العرق فی الیوم الشاتی. فلما سری عن رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله و سلم)، و هو یضحک، کان أول کلمة تکلم بها أن قال: أبشری یا عائشة، أما اللّه فقد برّأک. قالت لی أمی: قومی إلیه. قلت و اللّه لا أقوم إلیه، و لا أحمد إلا اللّه الذی أنزل براءتی .. و کان أبو بکر ینفق على مسطح، فمنع ذلک، فنزل القرآن یحض على الإنفاق، فعاد أبو بکر لما کان علیه.
      2- سماحة الإسلام و عفوه:
      أقسم أبو بکر بأنه لن ینفق على مسطح بعد الیوم، إذ قد مشى بحدیث الإفک، و أشاع الفاحشة عن حرم رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله و سلم)، و لم یرع فضل أبی بکر علیه، و لم یحفظ لسانه عن الغی و البهتان کما یأمر الإسلام، فما هو موقف رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله و سلم) و موقف أبی بکر من هذا المستضعف الذی لیس له من یحمیه لو أراد الرسول أن‏
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 238
      یبطش به، جزاء ما اقترف لسانه من زور و بهتان ..
      لک أن تتصور، أیها القارئ، ما تشاء من الجزاء و من العقاب. قد لا یخطر ببالک أن رسول اللّه قد عفا عنه، و أن اللّه قد أوصى من سمائه بالصفح و العفو، و أن أبا بکر قد رجع عن قسمه، و أنه عاد ینفق علیه کالعادة و أحسن.
      تلک سماحة الإسلام، و ذلک عفو الدین. و ما أجمل العفو عند المقدرة، و مقابلة السیئة بالحسنة! 3- إقامة الحد:
      الذین تکلموا فی عرض عائشة حرم الرسول (صلى اللّه علیه و آله و سلم)، و قذفوها بالزور و البهتان أربعة، و هم: عبد اللّه بن أبی، و حسان بن ثابت، و مسطح، و حمنة بنت جحش. و قد أنفذ فیهم رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله و سلم) أمر اللّه، و هو جلد القاذفین.
      4- حسان بن ثابت یبرئ عائشة بشعره فیقول:
               حصان رزان ما تزن بریبة             و تصبح غرثی من لحوم الغوافل‏

               حلیلة خیر الناس دینا و منصبا             نبی الهدى و المکرمات الفواضل‏

               عقیلة حی من لؤی بن غالب             کرام المساعی مجدها غیر زائل‏

               مهذبة قد طیب اللّه جنیها             و طهرها من کل شین و باطل‏

               فإن کان ما بلغت عنی قلته             فلا رفعت سوطی إلی أناملی‏

               و کیف وودی ما حییت و نصرتی             بآل رسول اللّه زین المحافل‏

               له رتب عال على اللّه فضلها             تقاصر عنها سورة المتطاول‏

      5- من أسرار تطور اللغة:
      کلمة «سبحانک»: الأصل فیها أن تذکر لدى رؤیة العجیب من صنائعه تعالى، ثم تطورت مع کثرة الاستعمال، حتى أصبحت تستعمل لدى أی شی‏ء یتعجب منه.
      فتأمل تطوّر اللغة و فقهها.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 239
       [سورة النور (24): الآیات 14 الى 15]
      وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِیما أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذابٌ عَظِیمٌ (14) إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ (15)
      الإعراب:
       (لو لا فضل .. رحمته) مرّ إعرابها «1»، (فی الدنیا) متعلّق ب (برحمة)، و علامة الجرّ الکسرة المقدّرة على الألف (اللام) واقعة فی جواب لو لا (فی ما) متعلّق ب (مسّکم)، و (فی) سببیّة، و (ما) موصول، (فیه) متعلّق بفعل أفضتم (عذاب) فاعل مسّکم.
      جملة: «فضل اللّه .. (موجود)» لا محلّ لها استئنافیّة.
      و جملة: «مسّکم ...» لا محلّ لها جواب شرط غیر جازم.
      و جملة: «أفضتم ...» لا محلّ لها صلة الموصول (ما) «2».
      15- (إذ) ظرف للزمن الماضی فی محلّ نصب متعلّق بمقدّر أی: أذنبتم أو أثمتم إذ تلقّونه «3». (تلقّونه) مضارع محذوف منه إحدى التاءین (بألسنتکم) متعلّق ب (تلقّونه)، (بأفواهکم) متعلّق بمحذوف حال من ما- نعت تقدّم على المنعوت «4»، (ما) اسم موصول مفعول به فی محلّ نصب «5»، (لکم) متعلّق بخبر لیس (به) متعلّق بحال من (علم) و هو اسم لیس مؤخّر مرفوع (هیّنا) مفعول به‏
      __________________________________________________
       (1) فی الآیة (10) من هذه السورة.
       (2) یجوز أن یکون (ما) حرفا مصدریّا، و المصدر المؤوّل فی محلّ جرّ، و تبقى (فی) لمعنى السببیّة.
       (3) علّقه أبو البقاء فی فعل مسّکم أو أفضتم، و تبعه فی ذلک المحلّی.
       (4) أی: کلاما مختصّا بالأفواه عن غیر فهم أو علم.
       (5) أو نکرة بمعنى شی‏ء فی محلّ نصب مفعول به، و الجملة بعده نعت له.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 240
      ثان منصوب (الواو) واو الحال (عند) ظرف منصوب متعلّق ب (عظیم).
      و جملة: «تلقّونه ...» فی محلّ جرّ مضاف إلیه.
      و جملة: «تقولون ...» فی محلّ جرّ معطوفة على جملة تلقّونه.
      و جملة: «لیس لکم به علم ...» لا محلّ لها صلة الموصول (ما).
      و جملة: «تحسبونه ...» فی محلّ جرّ معطوفة على جملة تلقّونه و جملة: «هو .. عظیم» فی محلّ نصب حال من مفعول تحسبونه.
      البلاغة
      المبالغة:
      فی قوله تعالى «وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ» و القول لا یکون إلا بالفم، فما معنى ذکر الأفواه؟ المراد المبالغة، أو یحتمل أن یکون أن هذا القول لم یکن عبارة عن علم قام بالقلب، و دائما هو مجرد قول اللسان، کقوله تعالى «یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ».
       [سورة النور (24): آیة 16]
      وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَتَکَلَّمَ بِهذا سُبْحانَکَ هذا بُهْتانٌ عَظِیمٌ (16)
      الإعراب:
       (الواو) استئنافیّة (لو لا إذ .. قلتم) مرّ إعراب نظیرها «1»، و الظرف متعلّق ب (قلتم)، (یکون) مضارع تامّ بمعنى ینبغی (لنا) متعلّق ب (یکون)، (بهذا) متعلّق ب (نتکلّم).
      و المصدر المؤوّل (أن نتکلّم ..) فی محلّ رفع فاعل یکون.
       (سبحانک) مفعول مطلق لفعل محذوف، منصوب، سیق للتعجّب «2» ..
      __________________________________________________
       (1) فی الآیة (12) من هذه السورة.
       (2) أورد ذلک الزمخشریّ، قال فی الکشاف: «فإن قلت ما معنى التعجّب فی کلمة التسبیح، قلت:
      الأصل فی ذلک أن یسبّح اللّه عند رؤیة العجیب من صنائعه، ثمّ کثر حتّى استعمل فی کلّ متعجب منه أی بدون ملاحظة معنى التنزیه ...». أ ه.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 241
      و جملة: «سمعتموه ...» فی محلّ جرّ مضاف إلیه.
      و جملة: «قلتم ...» لا محلّ لها استئنافیّة.
      و جملة: «ما یکون لنا ...» فی محلّ نصب مقول القول.
      و جملة: «نتکلّم ...» لا محلّ لها صلة الموصول الحرفیّ (أن).
      و جملة: « (نسبّح) سبحانک ...» لا محلّ لها اعتراضیّة دعائیّة.
      و جملة: «هذا بهتان ...» لا محلّ لها استئناف بیانیّ .. أو تعلیل لما سبق.
      البلاغة
      التقدیم و التأخیر:
      فی قوله تعالى «وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ» قدم الظرف لفائدة هامة، و هی بیان أنه کان من الواجب أن یتفادوا أول ما سمعوا بالإفک عن التکلم به، فلما کان ذکر الوقت أهم، وجب التقدیم.
      سر التعجب:
      فی قوله تعالى «سُبْحانَکَ». معناه التعجب من عظم الأمر، و أصله أن الإنسان إذ رأى عجیبا من صنائع اللّه تعالى سبحه، ثم کثر حتى استعمل عند کل متعجب منه.
       [سورة النور (24): الآیات 17 الى 18]
      یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (17) وَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (18)
      الإعراب:
       (لمثله) متعلّق ب (تعودوا)، (أبدا) ظرف زمان منصوب متعلّق ب (تعودوا).
      و المصدر المؤوّل (أن تعودوا ..) فی محلّ نصب مفعول لأجله بحذف‏
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 242
      مضاف أی خشیة أن تعودوا «1».
      جملة: «یعظکم اللّه ...» لا محلّ لها استئنافیّة.
      و جملة: «إن کنتم مؤمنین ...» لا محلّ لها اعتراضیّة بین المتعاطفین ..
      و جواب الشرط محذوف یفسّره ما قبله أی فلا تعودوا لمثله ..
      18- (الواو) عاطفة (لکم) متعلّق ب (یبیّن)، (الواو) استئنافیّة (حکیم) خبر ثان مرفوع.
      و جملة: «یبیّن ...» لا محلّ لها معطوفة على جملة یعظکم و جملة: «اللّه علیم ....» لا محلّ لها استئنافیّة.
       [سورة النور (24): الآیات 19 الى 20]
      إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (19) وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ (20)
      الإعراب:
       (فی الذین) متعلّق ب (تشیع)، (لهم) متعلّق بخبر مقدّم للمبتدأ (عذاب)، (فی الدنیا) متعلّق ب (عذاب)، (الواو) استئنافیّة و الثانیة عاطفة (لا) نافیة ..
      و المصدر المؤوّل (أن تشیع ...) فی محلّ نصب مفعول به.
      جملة: «إنّ الذین ...» لا محلّ لها استئنافیّة.
      و جملة: «یحبّون ...» لا محلّ لها صلة الموصول (الذین).
      و جملة: «تشیع ...» لا محلّ لها صلة الموصول الحرفیّ (أن).
      __________________________________________________
       (1) یجوز تضمین (یعظکم) معنى ینهاکم، فالمصدر المؤوّل فی محلّ جرّ بحرف جرّ محذوف متعلّق ب (یعظکم)، أی یعظکم عن أن تعودوا ... أی ینهاکم عن أن تعودوا.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 243
      و جملة: «آمنوا ...» لا محلّ لها صلة الموصول (الذین) الثانی.
      و جملة: «لهم عذاب ...» فی محلّ رفع خبر إنّ.
      و جملة: «اللّه یعلم ...» لا محلّ لها استئنافیّة.
      و جملة: «یعلم ...» فی محلّ رفع خبر المبتدأ (اللّه).
      و جملة: «أنتم لا تعلمون ...» لا محلّ لها معطوفة على جملة اللّه یعلم.
      و جملة: «لا تعلمون» فی محلّ رفع خبر المبتدأ (أنتم).
      20- (الواو) عاطفة (لو لا فضل .. رحیم) مرّ إعراب نظیرها «1» مفردات و جملا.
       [سورة النور (24): آیة 21]
      یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى‏ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (21)
      الإعراب:
       (أیّها) منادى نکرة مقصودة مبنیّ على الضمّ فی محلّ نصب (الذین) موصول فی محلّ نصب بدل من أیّ- أو عطف بیان- (لا) ناهیة جازمة (الواو) عاطفة (من) اسم شرط جازم مبتدأ فی محلّ رفع (الفاء) رابطة- أو تعلیلیّة- (بالفحشاء) متعلّق ب (یأمر)، (الواو) عاطفة (لو لا فضل .. رحمته) مرّ إعرابها «2»، (ما) نافیة (منکم) متعلّق بحال من (أحد) و هو مجرور لفظا مرفوع محلّا فاعل زکى (أبدا) ظرف زمان منصوب متعلّق ب (زکى)، (الواو) عاطفة (من) موصول مفعول به (الواو) استئنافیّة (علیم) خبر ثان مرفوع ..
      __________________________________________________
       (1، 2) فی الآیة (10) من هذه السورة.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏18، ص: 244
      جملة: «النداء و جوابها ...» لا محلّ لها استئنافیّة.
      و جملة: «آمنوا ...» لا محلّ لها صلة الموصول (الذین).
      و جملة: «لا تتّبعوا ...» لا محلّ لها جواب النداء.
      و جملة: «من یتّبع ...» لا محلّ لها معطوفة على جواب النداء «1».
      و جملة: «یتّبع ...» فی محلّ رفع خبر المبتدأ (من) .. و جواب الشرط محذوف تقدیر فقد غوى.
      و جملة: «إنّه یأمر ...» لا محلّ لها تعلیل للنهی .. أو للشرط.
      و جملة: «یأمر ...» فی محلّ رفع خبر إنّ.
      و جملة: «لو لا فضل اللّه ...» لا محلّ لها معطوفة على جواب النداء «2».
      و جملة: «ما زکى ...» لا محلّ لها جواب شرط غیر جازم.
      و جملة: «لکنّ اللّه ...» لا محلّ لها معطوفة على جملة لو لا فضل اللّه.
      و جملة: «یزکّی من یشاء» فی محلّ رفع خبر لکنّ.
      و جملة: «یشاء ...» لا محلّ لها صلة الموصول (من).
      و جملة: «اللّه سمیع ...» لا محلّ لها استئنافیّة تعلیلیّة.
      الصرف:
       (زکى)، رسم فی المصحف بالیاء غیر المنقوطة و کان حقّه أن یرسم بالألف الطویلة زکا، لأنّ المضارع یزکو، و فیه إعلال، تحرّک حرف العلّة لام الفعل بعد فتح قلب ألفا.
    • پاسخ:

       تجزیه و ترکیب آیات 41 تا 49 سوره احزاب از کتاب الجدول خدمت شما تقدیم شد:



      [سورة الأحزاب (33): الآیات 41 الى 44]
      یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً (41) وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً (42) هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً (43) تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً (44)
      الإعراب:
       (أیّها) منادى نکرة مقصودة مبنیّ على الضمّ فی محلّ نصب (الذین) بدل من أیّ فی محلّ نصب (ذکرا) مفعول مطلق منصوب.
      جملة: «یأیّها الذین ...» لا محلّ لها استئنافیّة.
      و جملة: «آمنوا ...» لا محلّ لها صلة الموصول (الذین).
      و جملة: «اذکروا ...» لا محلّ لها جواب النداء.
       (42) (بکرة) ظرف زمان منصوب متعلّق ب (سبّحوه) ..
      و جملة: «سبّحوه ...» لا محلّ لها معطوفة على جملة اذکروا.
       (43) (علیکم) متعلّق ب (یصلّی)، (ملائکته) معطوفة على الضمیر المستتر فاعل یصلّی مرفوع، و لم یؤکّد بالمنفصل لوجود الفاصل (علیکم)، (اللام) للتعلیل (یخرجکم) مضارع منصوب بأن مضمرة بعد اللام (من الظلمات) متعلّق ب (یخرجکم)، و کذلک (إلى النور).
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏22، ص: 171
      و المصدر المؤوّل (أن یخرجکم) فی محلّ جرّ باللام متعلّق ب (یصلّی).
       (بالمؤمنین) متعلّق بخبر کان (رحیما).
      و جملة: «هو الذی ...» لا محلّ لها استئناف بیانیّ- أو تعلیلیّة-.
      و جملة: «یصلّی ...» لا محلّ لها صلة الموصول (الذی).
      و جملة: «یخرجکم ...» لا محلّ لها صلة الموصول الحرفی (أن) المضمر.
      و جملة: «کان ... رحیما» لا محلّ لها معطوفة على جملة یصلّی.
       (44) (یوم) ظرف زمان منصوب متعلّق بتحیّتهم (سلام) مبتدأ ثان خبره محذوف تقدیره علیکم «1»، (الواو) عاطفة (لهم) متعلّق ب (أعدّ) ..
      و جملة: «تحیّتهم ... سلام (علیکم)» لا محلّ لها استئناف بیانیّ.
      و جملة: «سلام (علیکم)» فی محلّ رفع خبر المبتدأ (تحیّتهم).
      و جملة: «أعد ...» لا محلّ لها معطوفة على جملة تحیّتهم ..
      البلاغة
      1- التخصیص: فی قوله تعالى «بُکْرَةً وَ أَصِیلًا».
      تخصیصهما بالذکر لیس لقصر التسبیح علیهما دون سائر الأوقات، بل لإبانة فضلهما على سائر الأوقات، لکونهما تحضرهما ملائکة اللیل و النهار، و تلتقی فیهما؛ کإفراد التسبیح من بین الأذکار، مع اندراجه فیها، لکونه العمدة بینها.
      2- الاستعارة: فی قوله تعالى «هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ» ..
      __________________________________________________
       (1) أو هو خبر المبتدأ تحیّتهم‏
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏22، ص: 172
      لما کان من شأن المصلی أن ینعطف فی رکوعه و سجوده، أستعیر لمن ینعطف على غیره حنوّا علیه و ترؤفا. کعائد المریض فی انعطافه علیه، و المرأة فی حنوّها على ولدها، ثم کثر حتى استعمل فی الرحمة و الترؤف. و منه قولهم: صلى اللّه علیک، أی ترحم علیک و ترأف.
       [سورة الأحزاب (33): الآیات 45 الى 48]
      یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً (45) وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً (46) وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبِیراً (47) وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ وَکِیلاً (48)
      الإعراب:
       (یأیّها النبیّ) مثل یأیّها الذین «1»، (شاهدا) حال منصوبة من ضمیر الخطاب (إلى اللّه) متعلّق ب (داعیا) (بإذنه) حال من الضمیر فی (داعیا)، (سراجا) معطوف على (شاهدا)، فهو حال فی المعنى «2»، (لهم) متعلّق بخبر أنّ (من اللّه) متعلّق بحال من (فضلا) اسم أنّ (الواو) عاطفة (لا) ناهیة جازمة (تطع) مضارع مجزوم و حرّک بالکسر لالتقاء الساکنین (على اللّه) متعلّق ب (توکّل)، (کفى باللّه وکیلا) مثل کفى باللّه حسیبا «3».
      و المصدر المؤوّل (أنّ لهم ... فضلا) فی محلّ جرّ بالباء متعلّق ب (بشّر).
      جملة النداء ... لا محلّ لها استئنافیّة.
      __________________________________________________
       (1) فی الآیة (41) من هذه السورة.
       (2) و قد جاز أن یکون کذلک و هو جامد لأنه قد وصف.
       (3) فی الآیة (39) من هذه السورة.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏22، ص: 173
      و جملة: «إنّا أرسلناک ...» لا محلّ لها جواب النداء.
      و جملة: «أرسلناک ...» فی محلّ رفع خبر إنّ.
      و جملة: «بشّر ...» لا محلّ لها معطوفة على استئناف مقدّر أی:
      راقب الناس و بشّر ...، و الاستئناف فی حیّز النداء.
      و جملة: «لا تطع ...» لا محلّ لها معطوفة على الاستئناف المقدّر.
      و جملة: «دع أذاهم ...» لا محلّ لها معطوفة على الاستئناف المقدّر.
      و جملة: «توکّل ...» لا محلّ لها معطوفة على الاستئناف المقدّر.
      و جملة: «کفى باللّه وکیلا» لا محلّ لها استئنافیّة.
      الصرف:
       (دع)، فیه إعلال بالحذف لمناسبة الأمر فهو مثال واوی وزنه عل بفتح فسکون.
       [سورة الأحزاب (33): آیة 49]
      یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمِیلاً (49)
      الإعراب:
       (یأیها الذین آمنوا) مرّ إعرابها «1»، (من قبل) متعلّق ب (طلّقتموهنّ)، و الواو فیه زائدة لإشباع حرکة المیم (أن) حرف مصدریّ و نصب (الفاء) رابطة لجواب الشرط (ما) نافیة مهملة (لکم) متعلّق بمحذوف خبر للمبتدأ عدّة و هو مجرور لفظا مرفوع محلّا (علیهنّ) متعلّق‏
      __________________________________________________
       (1) فی الآیة (41) من هذه السورة.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏22، ص: 174
      بالاستقرار الذی هو خبر «1» ..
      و المصدر المؤوّل (أن تمسّوهنّ) فی محلّ جرّ مضاف إلیه.
       (الفاء) الثانیة رابطة لجواب شرط مقدّر (سراحا) مفعول مطلق منصوب.
      جملة النداء ... لا محلّ لها استئنافیّة.
      و جملة الشرط و فعله و جوابه لا محلّ لها جواب النداء.
      و جملة: «نکحتم ...» فی محلّ جرّ مضاف إلیه.
      و جملة: «طلّقتموهنّ» فی محلّ جرّ معطوف على جملة نکحتم.
      و جملة: «تمسّوهنّ» لا محلّ لها صلة الموصول الحرفیّ (أن).
      و جملة: «ما لکم ... من عدّة» لا محلّ لها جواب شرط غیر جازم.
      و جملة: «تعتدّونها ...» فی محلّ جرّ- أو رفع- نعت لعدّة.
      و جملة: «متّعوهنّ ...» جواب شرط مقدّر أی: إن لم تفرضوا لهنّ صداقا فمتّعوهنّ.
      و جملة: «سرّحوهنّ» معطوفة على جملة متّعوهنّ.
      البلاغة
      1- المجاز المرسل: فی قوله تعالى «إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ»:
      تسمیة العقد نکاحا مجاز مرسل، علاقته الملابسة، من حیث أنه طریق إلیه، و نظیره تسمیتهم الخمر إثما، لأنها سبب فی اقتراف الإثم.
      2- الکنایة: فی قوله تعالى «تَمَسُّوهُنَّ».
      __________________________________________________
       (1) أو متعلّق بحال من عدة.
                              الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ج‏22، ص: 175
      من آداب القرآن: الکنایة عن الوطء بلفظ: الملامسة، و المماسة، و القربان، و التغشی، و الإتیان.
      الفوائد
      - لا طلاق و لا عدة قبل النکاح:
      فی الآیة دلیل على أن الطلاق قبل النکاح غیر واقع، لأن اللّه تعالى رتب الطلاق على النکاح، حتى لو قال لامرأة أجنبیة: إذا نکحتک فأنت طالق. و هذا قول علی و ابن عباس و سعید بن المسیب و طاووس و مجاهد و الشعبی و قتادة و أکثر أهل العلم. و ذهب الشافعی و روى عن ابن مسعود، أنه یقع الطلاق و هو قول إبراهیم النخعی و أصحاب الرأی. و القول الأول هو الأرجح، لقول ابن عباس: جعل اللّه الطلاق بعد النکاح.
      و من جهة أخرى، فقد أجمع العلماء، أنه إذا کان الطلاق قبل المسیس و الخلوة فلا عدة. و ذهب أحمد إلى أن الخلوة توجب العدة و الصداق.
  35. من اصلانتوانستم استفاده کنم تمام سایت زبان خارجی بود متاسفانه

  36. من هر جا گشتم سوره ق رو تنونستم برای تجزیه و ترکیب پیدا کنم.لطفا راهنمایی فرمایید

    • پاسخ:

      سلام
      در نرم افزار جامع التفاسیر نور بخش تجزیه و ترکیب موجود است
  37. سلام علیکم.
    سایت بسیار خوبی را برای تجزیه و ترکیب معرفی کرده اید. بسیار مفید و آموزنده است. از شما بسیار سپاسگزارم.