طلبگی تا اجتهاد

آنچه که لازم است عرض بکنم - که از همه‌ی این مطالب مهمتر است - نسبت حوزه‌های علمیه است با انقلاب و نظام اسلامی. هیچ کس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمیتواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد. نظام اسلامی یک امکان عظیمی را در اختیار داعیان الی‌اللّه و مبلّغان اسلام قرار داده… این فرصت تا امروز کِی برای روحانیت وجود داشته؟
علاوه بر این، ابزارهای تسهیل‌کننده، مثل رایانه‌ها و ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی و سایبری هم که الان در اختیار شماست![خطاب به روحانیون!).
اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق‌العاده‌ای است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد: از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما برای ترویج معارف اسلامی چه استفاده‌ای کردید؟ نظام اسلامی یک چنین خدمتی به ما معممین و روحانیون کرده. مگر میتوانیم خودمان را کنار بگیریم؟
بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی 19/07/1391

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

رسانه های همسو

آنچه باید از مفعول له بدانیم

 نحو 1

دریافت

مفعولٌ له:

تعریف:
    مصدری جامد است که سبب و علت ماقبل خود را بیان می کند و با عاملش در زمان و در فاعل مشارکت دارد، ولی در لفظ مخالف آن است مانند: وقفتُ احتراماً لمعلِّمی که مفعول له در این عبارت احتراماً مصدری است که سبب و علت انجام شدن کاری را که قبل از آن است یعنی سبب (الوقوف: ایستادن) را بیان می کند، و در زمان آن مشارکت دارد ، زیرا الاحترام و الوقوف در یک زمان اتفاق نیفتاده اند ، و در فاعل نیز با آن مشارکت دارد، زیرا القیام و الاحترام هر دو از از یک فاعل هستند. ولی در لفظ با فعل مخالف است، زیرا از لفظ فعل نیست.
احکام:
    هر گاه مفعول له شرایطش باشد جایز است که مستقیماً منصوب شود، یا با یکی از حروف جری که معنای تعلیل می دهند مجرور شود(و مهمترین آن ها عبارتند از: لام و فی و باء و مِن). مانند: سافرتُ طلبَ الاستجمام ولی هرگاه بدون (ال) بوده و اضافه نشده باشد، بیشتر منصوب می شود مانند: زرتک اطمئناناً إلیک و هرگاه مقترن به (ال) باشد، بیشتر مجرور به حرف جر می شود مانند: سافرتُ للرغبهِ فی العلم، اما اگر اضافه شود، نصب و جر آن یکسان است؛ 
            § نصب مانند آیه: ینفقون أموالهم ابتغاء مرضاهِ الله 
            § و جر مانند آیه: و إنَّ منها لما یهبط من خشیهِ الله
نکات:
    نحویون در مفعول له قائل به وجود 5 شرط هستند:
        1. مصدر باشد بنابراین گفته نمی شود: جئتک المدرسهَ یعنی لأجل المدرسه
        2. قلبی باشد، یعنی فعلی باشد که از حواس درونی انسان سرچشمه گرفته است مانند: تعظیم و إجلال و خوف، و جرأت و رغبه و رهبه و علم و جهل و مانند آن، بنابراین گفته نمی شود: جئتک کتابهً للرساله
        3. در زمان با فعل متحد باشد، بنابراین گفته نمی شود: سافرتُ العلمَ زیرا زمان سفر ماضی است و زمان علم آینده است
        4. در فاعل با فعل متحد باشد، بنابراین گفته نمی شود: وقفتُ احترامَـک لی زیرا فاعل الوقوف فاعل الاحترام نیست
        5. علت و سبب حصول فعل باشد، به گونه ای که بتوان آن را پاسخ این سؤال قرار داد: لِمَ فعلتَ؟ پس اگر گفته  شود وقفتُ احتراماً لک به منزله جواب کسی است که می پرسد لِمَ وقفتَ؟ اما هرگاه مصدر علت روی دادن فعل را بیان نکند ، در این حالت مفعول له نمی باشد، بلکه نسبت به آنچه که عامل متعلَّق می طلبد می تواند مفعول مطلق باشد مانند: عبدتُ الله عبادهً یا غیر آن.
        مسئله مهم در اینجا این است که اگر مصدر یکی از این شروط را نداشته باشد، واجب است با حرف جرّی مجرور شود که معنی تعلیل می دهد مانند آیه: و لا تقتلوا أولادکم من إملاق
        مانند: جئتک لکتابهِ الرساله و سافرتُ للعلم و وقفتُ لإحترامِک لی..الخ

 

تعداد بازدید: ۴۲۹۲