طلبگی تا اجتهاد

آنچه که لازم است عرض بکنم - که از همه‌ی این مطالب مهمتر است - نسبت حوزه‌های علمیه است با انقلاب و نظام اسلامی. هیچ کس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمیتواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد. نظام اسلامی یک امکان عظیمی را در اختیار داعیان الی‌اللّه و مبلّغان اسلام قرار داده… این فرصت تا امروز کِی برای روحانیت وجود داشته؟
علاوه بر این، ابزارهای تسهیل‌کننده، مثل رایانه‌ها و ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی و سایبری هم که الان در اختیار شماست![خطاب به روحانیون!).
اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق‌العاده‌ای است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد: از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما برای ترویج معارف اسلامی چه استفاده‌ای کردید؟ نظام اسلامی یک چنین خدمتی به ما معممین و روحانیون کرده. مگر میتوانیم خودمان را کنار بگیریم؟
بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی 19/07/1391

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

رسانه های همسو

۱

آنچه باید از استثناء بدانیم

 نحو 1 نمودار و جزوه

 



دریافت

 

تعریف:
     خارج نمودن اسم واقع بعد از ادات شرط از حکم ماقبلش مثل: جاء التلامیذ الا زیداً
عناصر آن:
        1. مستثنی منه
        2. ادات استثناء
        3. مستثنی 
            § نام الأطفالُ الا هنداً
ادوات استثناء:
    4 نوع است:
    1. حرف که عبارت است از: الا
    2. دو فعل که عبارتند از: لیس و لا یکون
    3. ادواتی که بین اسم و فعل بودنشان تردید است و آن ها بدین قرارند : خلا و حاشا و عدا
    4. دو اسم که عباتند از: غیر و سوی 
انواع آن:
    استثناء انواعی دارد که در زیر می آید:
    1. استثناء تام:
    و آن وقتی است که مستثنی منه در آن ذکر می شود، مانند: 
            § رکب الطلاب الطائره الّا زیداً
    2. استثناء مفرّغ:
    و آن وقتی است که مستثنی منه از آن حذف می شود و استثناء در آن غیر موجب باشد، مانند: 
            § ما یکتم السرَّ الّا الأصدقاء به تقدیر ما یکتم من الناس السرّ الّا الأصدقاء
    3. استثناء موجَب: 
        1. و آن وقتی است که با ادوات نفی و نظایر آن نفی نشده باشد (شبه نفی همان نهی است مانند: و لا تجادلوا أهل الکتاب الّا بالتی هی أحسن و استفهام انکاری مانند: فهل یُهلَکُ الا القوم الفاسقون و استفهام توبیخی مانند: أتأکلون حقوق الناس بالباطل؟)، مثل:
            §  فَشرِبُوا منهُ الّا قلیلاً منهُم
        و در استثناء موجَب تام، نصب مستثنی واجب است.
    4. استثناء غیر موجب:
        و آن وقتی است که جمله استثناء متضمّن نفی (نفی یا لفظی است یا معنوی. لفظی آن است که دارای یکی از حروف نفی باشد مانند: ما نجح الّا زیدٌ. و معنوی آن است که از معنی فهمیده شود، مانند: یأبی الله الا أن یُتِمَّ نورِه ( یأبی: یعنی لایرید، معنایش نفی است) و مثل: قلَّ رجلٌ یکذب) یا نظیر آن باشد، مانند: 
            § ما رسب سوی زیدٍ
    5. استثناء متصّل:
    و آن وقتی است که مستثنی در آن جزئی از مستثنی منه  می باشد مانند: 
            § خاطت الخیّاطه الثوب الّا أکمامَه
    6. استثناء منقطع:
    و آن وقتی است که مشتثنی جزئی از مستثنی منه نباشد(و با وجود آن، در اینجا نوعی اتصال معنوی بین آن دو وجود دارد به همین جهت در هر استثناء  منقطع قرار گرفتن حرف لکن(نون ساکن یا مشدّد باشد) در جایگاه ادات استثناء صحیح می باشد. و جایز نیست ادات استثناء منقطع فعل باشد. ) مانند: 
            § لا یسمعون فیها لغواً الّا سلاماً 
    
احکام استثناء به وسیله الّا:
    اگر ادات استثناء الّا باشد، مستثنی 3 حکم خواهد داشت:
    1. هرگاه استثناء تام و موجب(مثبت) باشد،نصب مستثنی واجب می گردد مانند: حفظتُ الدروس الّا درساً واحداً ، و این حکم کاری به مقدّم بودن مستثنی مانندِ مثال سابق یا مؤخّر بودن آن ندارد مانند: 
            § حفظتُ الّا درساً واحداً الدروسَ
    2. وقتی که استثناء تام و غیر موجب باشد، (یعنی منفی باشد.) جایز است مستثنی نصب داده شود، یا حرکت مستثنی را معیار قرار دهیم، که در این موقع اعراب مستثنی بدل از اعراب مستثنی منه  خواهد بود مانند: 
            § ما تخلّف المتبادرون الّا واحداً ، أو واحدٌ (واحداً (به نصب)مستثنای منصوب؛ واحدٌ (به رفع) بدل از المتبادرون، مرفوع )
    3. هرگاه استثناء مفرّغ باشد، ما بعدِ الّا بر حسب آنچه که عامل قبل از آن (فعل قبل  از آن) طالب است، اعراب می گیرد مانند: 
            § ما أخطأ الّا زیدٌ (زید: فاعلِ أخطأ، انگار الا وجود ندارد و آن در اینجا، حرف حصر است.)و مانند: 
            § ما سمعتُ الّا المتکلمین(المتکلمین:مفعول به برای فعل سمعتُ، منصوب به یاء چون جمع مذکر سالم است) و مانند: 
            § ما سلّمت الّا علی الفصحاءِ (الفصحاء اسم مجرور به علی)
     
حالات استثناء با تکرار الّا:
    ( الّا ) برای غرضی لفظی یا معنوی، تکرار می شود.
    الف) تکرار الّا لفظاً: الّا به طور لفظی به 2 منظور تکرار می شود:
        1. برای تأکید لفظی محض:
            و آن هنگامی است که بعد از حرف عطف واو(بدون دیگر حروف عطف)، مستثنی به سبب عطف ، نه تکرار الّا، باشد مانند: 
            § أحبُّ رکوبَ السیّاره الّا الکبیرهَ و الّا الشاحنهَ(الشاحنه: معطوف بر الکبیره به سبب عطف نه به سبب الّا ی تکرار شده که فقط از معنای آن استفاده می شود. و الّا ی دوم را به صورت حرف زائد برای توکید اعراب می دهیم.)
        2. برای تکرار محض، که بدون اعتبار الّا،(یعنی انگار که موجود نیست) اسم بعد از آن، همانند ما قبل آن خواهد بود مانند: 
            § جاء القومُ الّا علیّاً الّا ابنَ أبی طالب (الّای دوم مفید تأکید لفظی برای اولی می باشد، و در اعراب کلمه تأثیری ندارد، انگار که وجود ندارد. علیّاً همان ابن أبی طالب است، ابن را به صورت بدل کل از مستثنی منه علیّاً، اعراب می دهیم)
    ب) تکرار الّا به صورت معنوی: الّا به طور معنوی(یعنی برای استثناء جدید)، تکرار می شود و حکم مستثنی بعد از آن دارای دارای مسائلی می باشد:
        1.  هرگاه استثناء تام و موجب باشد، مستثناهای بعد از الا منصوب خواهند بود مانند: 
            § ظهرت الکواکب الا الزهرهَ الّا المریخَ(الزهره: مستثنای منصوب، و مانند آن المریخ بعد از الای دوم است)
        2. هرگاه استثنا تام و غیر موجب باشد، نصب مستثناهای مقدّم بر مستثنی منه واجب است مانند: 
            § ما ظهرت = الّا الزهرهَ الّا المریخَ= الکواکبُ ، اما اگر مؤخّر بودند، اولی منصوب یا بدل از مستثنی منه خواهد بود مانند 
            § ما ظهرت الکواکب ُ الا الزهرهَ الا المریخَ()
        3. هرگاه استثنای مفرّغ باشد، واجب است 
        
    
مستثنی بعد از لیس و لا یکون:
    مستثنی بعد از لیس و لا یکون به دلیل خبر بودن برای آن ها واجب النصب است، اما اسمشان ضمیری مستتر است که معنی سابق بر می گردد و جمله ی فعل ناسخ محلاً منصوب، حال، یا استئنافیه است.
    و استثناء به همراه لیس و لا یکون ، تام، متصّل، موجب یا غیر موجب  می باشد.مانند: 
            § حصدتُ القمح لیس قمحَ حقل (قمح: خبر لیس منصوب به فتحه و اسم لیس ضمیر مستتر وجوباً بر خلاف اصل و قاعده به تقدیر هو، و جمله محلاً منصوب حال یا استئنافیه) 
    
مستثنی با ادواتی که فعل یا حرف می باشند:
    ادواتی که بین فعل بودن یا حرف بودن آن ها تردید است 3 تا می باشد که معنی همه آن ها جاوز است:
        1. عدا
        2. خلا
        3. حاشا
            استثناء به همراه این ادات واجب است تام و متصّل باشد و هرگاه ما مصدری در اول آن افعال بیاید ، آن افعال ماضی جامد خواهند بود مانند: 
            § أحب العلماء ما خلا البخلاءَ (ما: مصدری؛ خلا: فعل ماضی جامد، فاعلش ضمیر مستتر وجوباً بر خلاف قاعده واصل، به تقدیر هو؛ البخلاء: مفعول به؛ جمله متشکل از فعل و فاعل و مفعول به محلاً منصوب، حال یا ظرف به تقدیر: مجاوزین البخلاء، یا مجاوزتهم و یا جمله، استئنافیه باشد و محلی از اعراب ندارد.)
            اما اگر ما مصدری در اول آن نیاید، جایز نیست آن ها را فعل ماضی اعتبار کرده و مستثنای بعد از آن را همانند مثال سابق نصب داد و نیز جایز است آن ها را حرف جر دانسته و مستثنای بعد از آن ها را مجرور نمود که جار و مجرور متعلق به فعل خواهد بود مانند: 
            § أحبُّ العلماء خلا السفهاءِ
            توجه: حاشا به 3 وجه می آید:
                1. برای استثناء:
                     که فعل ماضی جامد می باشد، و اسم بعدش منصوب به آن، یا حرف جر می باشد و مستثنی را همانند مثال های گذشته جر می دهد.
                2. فعل ماضی متعدی متصرّف به معنی استثنی:
                    ®  مانند: حاشیت أملاکَ معلمی من الهَدم(حاشیت: فعل و فاعل؛ أملاک: مفعول به و مضاف؛ معلمی: مضاف الیه  و حاشا وقتی که فعل متصرف باشد، الفش به صورت یاء و در 2 صورت دیگر به صورت الف (حاشا) نوشته می شود)
                3. برای تنزیه( یعنی منزه کردن ما بعدش از عیب، و منصوب می باشد بنا بر اینکه مفعول مطلق برای فعل برای فعل محذوف از معنای خودش است به تقدیر: اُ نزِّهُ تنزیهاً):
                    ® مانند: حاشاً لله یا حاشَ لله یا حاشَ اللهِ یا حاشا اللهِ

 

نظرات (۱)

  1. با عرض سلام و خسته نباشید
    سوال من این است جزئی که از کل با استثنا (مثلا واژه الّا)جدا می شود نسبت مقداری آن به نسبت کل چقدر است ؟ کمتر از 10 درصد ؟ زیر پنجاه درصد (کمتر از نصف) ؟ و یا اگر هر مقدار (حتی 99 درصد) کل را شامل شود مشکلی ندارد ؟
    مثلا آیا جمله : همه 100 تومان را بخشیدم بجز 90 تومان آنرا از لحاظ منطقی ، عقلی و ادبی درست است ؟
    آیا از نظر فقهی جایز است ؟
    لطفا پاسخ را به ایمیلم ارسال فرمایید . با سپاس
    • پاسخ:

      سلام برادر...
      اگر کسی از اساتید و دوستان فاضل جواب رو بلد هستند بفرمایند.