طلبگی تا اجتهاد

آنچه که لازم است عرض بکنم - که از همه‌ی این مطالب مهمتر است - نسبت حوزه‌های علمیه است با انقلاب و نظام اسلامی. هیچ کس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمیتواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد. نظام اسلامی یک امکان عظیمی را در اختیار داعیان الی‌اللّه و مبلّغان اسلام قرار داده… این فرصت تا امروز کِی برای روحانیت وجود داشته؟
علاوه بر این، ابزارهای تسهیل‌کننده، مثل رایانه‌ها و ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی و سایبری هم که الان در اختیار شماست![خطاب به روحانیون!).
اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق‌العاده‌ای است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد: از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما برای ترویج معارف اسلامی چه استفاده‌ای کردید؟ نظام اسلامی یک چنین خدمتی به ما معممین و روحانیون کرده. مگر میتوانیم خودمان را کنار بگیریم؟
بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی 19/07/1391

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

رسانه های همسو

۴

آیا 9 ربیع الاول زمان قتل خلیفه دوم است؟

 بصیرت اجتماعی فرهنگ مذهبی

//bayanbox.ir/view/7767800288962190189/%D9%86%D9%87%D9%85-%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%88%D9%84.png

بسم الله الرحمن الرحیم

شیعیان هر ساله در 9 ربیع الاول که مصادف است با آغاز امامت و ولایت امام مهدی ع مراسم جشن و سرور برپا میکنند. اما عده ای این وسط آتش بیار معرکه شده، و مسئله قتل خلیفه دوم را به عنوان بهانه ای دست اجنبی ها قرار داده تا علیه شیعیان، اقداماتی انجام دهند. ما در این گفتار قصد داریم به این مسئله که آیا واقعا 9 ربیع زمان قتل خلیفه دوم است؟ بپردازیم. امیدوارم تا پایان با ما همراه باشید.

با بررسی در کتب تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه، به این میرسیم که 2 نظر در این رابطه وجود دارد:

1. نظر بزرگان شیعه و اهل سنت در مسئله از دنیا رفتن خلیفه دوم  26 ذی الحجه (سال 23هجرت) است.

2. نظر دیگر که نظر ضعیف تری است و قائلین به آن کمتر هستند اما بین مردم به عنوان قول مشهور جا افتاده است، 9 ربیع الاول است.

اسناد قول اول از منابع اهل سنت و شیعه:

1. تاریخ الیعقوبی ج2 ص159

2. تاریخ یعقوبی ترجمه ج2 ص49

3. التنبیه و الاشراف ص250

4. مروج الذهب ج2 ص304 ص321

5. مسار الشیعه (شیخ مفید)

6. الامامة و السیاسة ج1 ص39

7. المعارف ج10 ص182

8. انساب الاشراف ج10 ص417

9. الطبقات الکبری ج3 ص258

10. تاریخ طبری ج4 ص191

11.  بحار الانوار ج31 ص119

12.  بحار الانوار ج55 ص 372

13.  مختصر مفید  (جعفر مرتضی عاملی) ج6 ص153

14.  مصباح کفعمی ج2 ص61

15.  معرفة الصحابة (لابی نعیم الاصبهانی) ج1 ص152

16.  مجمع الزوائد (ابن حجز هیتمی) ج4 ص103

17.  مجمع الزوائد ج9 ص72

18.  المسند الجامع ج32 ص202

19.  روضة المحدثین ج7 ص98

20.  المنتهی (شرح الموّطأ) ج4 ص148

21.  فتح الباری در شرح صحیح بخاری (ابن حجر) ج14 ص194

22.  توضیح المقاصد (شیخ بهایی) ج1 ص16

23.  مستدرک سفینة البحار ج1 ص214

24.  منهاج البراعة (خوئی) ج1 ص240

در پایان نیز کلامی از رهبر معظم انقلاب حفظه الله تعالی را زینت بخش این گفتار قرار میدهیم، انشالله که با عمل به دستورات ولی زمان در مسیر درست قدم برداریم.

(05/ 10/ 1368) که در دیدار با گروهى از روحانیون، ائمه‏‌ى جمعه و اساتید حوزه‏‌هاى علمیه‌‏ى اهل سنت استانهاى سیستان و بلوچستان، خراسان و مازندران‏:

«وحدت یعنى همین که پیروان این دو مذهب باهم برادر باشند و احساس برادرى کنند؛ نه اینکه شیعه، سنى و سنى، شیعه بشود. نه، مراد از وحدت این نیست؛ بلکه وحدت به معناى احساس برادرى است و همین که هر طرفى احساس کند که دیگرى هم مسلمان است و حق اسلامى او را بر گردن خود احساس کند و متقابلًا او هم به همین ترتیب عمل نماید. من مى‏گفتم که اگر بخواهیم این کار را بکنیم، باید خودمان را از گذشته جدا کنیم. اگر به گذشته برگردیم، دعواست. این قدر بحث و تکذیب و تغلیط و درگیرى و خونریزى و این طور چیزها اتفاق افتاده که اگر نگاهى به گذشته بکنیم، باز دعوا خواهد شد.»

 

در پایان میتوان این طور نتیجه گرفت که:

معنا وحدت این نیست که سنّی، شیعه بشود  یا شیعه، سنّی بلکه یعنی اینکه در اعتقاد بر دین و مذهب خودمان به گونه ای عمل کنیم، که بهانه ای دست دشمن  ندهیم تا دشمن از آن سوء استفاده را کند.

 

نظرات (۴)

  1. حالا این امر جزء ضروریات دین نیست که منکر یک قول محکوم به ارتداد باشد چه اشکالی دارد برای این که بهانه از دست بعضی عوام برای اعمال تفرقه افکنانه گرفته شود قول دوم را اختیار یا تقویت کنیم
  2. با سلام
    اتفاقا منابع رو درست کنار هم بگذاریم می بنیم امکان وقوع قتل عمر در ذی الحجه هیچ حجیتی ندارد.
  3. جالبه که بدون تحقیق نوشتید, چون علامه مجلسی در جلد ۳۱ از صفحه ۱۱۸ تا ۱۳۲ به این موضوع پرداخته و در قویا نظر نهم ربیع را انتخاب کرده اند اما شما انگار فقط صفحه۱۱۹ که دارند نقل قول میکنند را دیدی و در منابع قول اول اوردید
    نشر اکاذیب و دروغ بستن به علما
    • پاسخ:

      سلام علیکم
      بنده در جواب دوستم ذکر کردم که علامه مجلسی ره در جای دیگری از بحار این قول 9 ربیع را ذکر کردند و نسبت به این مسئله بی اطلاع نبودم. اگر خواستید میتوانم جاهای دیگری از بحار را نیز در تایید حرف شما بیاورم. 
      دروغ بستن به علما نیس. برادر عزیز، خوب به عبارات دقت کنید:
      اولا در همان ج 31 ص118 از قول شیخ مفید در کتب مسار الشیعه بیان میکند که «جمهور الشیعه یزعمون انّ فیه ...لیس بصیج» هرچند که چند سطر بعد قول مشهور میان مورخان و فقهای شیعه و نیز قول اجماعی اهل سنت را رها کرده و میگوید: «والمشهور بین الشیعه ...هو أنّه الیوم التاسعمن ربیع الأول، و هو أحد الأعیاد، و مستندهم فی الأصل.‏»
      ثانیا اینجا حرف مجلسی این است که شیعه در زمان و مکان ما -یعنی در عصر صفویه و دیار اصفهان و ایران- نهم ربیع را زمان قتل خلیفه دوم و بنابراین آن روز را عید و شادی تلقی میکنند. ضمنا خود علامه در کتاب دیگر خود زاد المعاد ص372 میگوید: بدان که میان علمای خاصه و عامه در تاریخ وفات عمر بن الخطاب خلاف است و اشهر میان فریقین آن است که قتل آن در روز بیست و ششم ذی الحجه واقع شده است ... و بعضی بیست و هفتم نیز گفته اند و مستند این دو قول، نقل مورخان است.»
      شما میتوانید به منابع ذکر شده نیز رجوع کنید.
      ثالثا این نتیجه یک کار تحقیقی یکی از اساتید حوزه بوده که در این زمینه کار کردند. 
      ضمنا در مقام رد 9قول ربیع الاول نبودم و آن را هم به عنوان احتمال مطرح کردم، اما به عنوان یک احتمال ضعیف.
      باز هم تکرار میشه که در مجموع  قرائن و  اسناد زمان قتل در 26ذی الحجه بوده است هرچند احتمالات دیگری نیز باشد.
      دوستان توجه داشته باشند که اینجا غرض اصلی این است که تعریف درستی از وحدت در کنار بیان این مسئله نیز بیان شود.
      امیدوارم عجولانه قضاوت نکنید و بیشتر تامل کنید.
      موفق باشید

  4. عبدالمهدی

    بزرگوار اگه اهل تحلیل تاریخی باشید قطعا متوجه خواهید شد که قتل عمر در ربیع است نه ذی الحجه و بعنوان نمونه رجوع کنید به سیره امیرالمومنین علیه السلام اثر سید جعفر مرتضی عاملی جلد ۱۴تا متوجه باشید..تشکر
    • پاسخ:

      سلام علیکم
      این منابعی که خدمت شما عرض شد، تاریخی هم بود.
      بله بنده هم ذکر کردم که قول 9 ربیع هم مطرح است ولی اگر قرائن  و منابع را کنار هم بگذاریم به نتیجه می رسیم که این قول نسبت به قول ذی الحجة از صحت پایین تری برخوردار است.
      در بحار الانوار حتی به قول 9 ربیع نیز اشاره شده است اما باز می بینیم نظر ذی الحجة در مجموع قوت بیشتری دارد.
      موفق باشید