طلبگی تا اجتهاد

آنچه که لازم است عرض بکنم - که از همه‌ی این مطالب مهمتر است - نسبت حوزه‌های علمیه است با انقلاب و نظام اسلامی. هیچ کس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمیتواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد. نظام اسلامی یک امکان عظیمی را در اختیار داعیان الی‌اللّه و مبلّغان اسلام قرار داده… این فرصت تا امروز کِی برای روحانیت وجود داشته؟
علاوه بر این، ابزارهای تسهیل‌کننده، مثل رایانه‌ها و ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی و سایبری هم که الان در اختیار شماست![خطاب به روحانیون!).
اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق‌العاده‌ای است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد: از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما برای ترویج معارف اسلامی چه استفاده‌ای کردید؟ نظام اسلامی یک چنین خدمتی به ما معممین و روحانیون کرده. مگر میتوانیم خودمان را کنار بگیریم؟
بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی 19/07/1391

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

رسانه های همسو

۱

شرح فارسی صمدیه، مفعول به باب اشتغال

 علمی نحو 1 شرح صمدیه

//bayanbox.ir/view/6994095648236532578/%D8%B4%D8%B1%D8%AD-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B5%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%87.jpg

 

 



 

دریافت

«متن کتاب»

الثانى: المُشتغَل(1) عنه العاملُ اذا اشتغَلَ عاملٌ عن اسمٍ مقدمٍ بنصب ضمیره او متعلقه کان(جواب شرط اذا) لذلک الاسم(مانند زیداً ضربتُ اباه) خمسُ حالاتٍ
فیجب نصبُه بعاملٍ مقدرٍ یفسره المشتغل اذا تلى ما لا یتلوه الا فعلٌ(2)  کاداه التحضیض(3) نحو هلّا زیدا اکرمته و کاداه الشرط نحو اذا زیدا لَقَیتُه فاکرمه.
و رفعه(عطف به نصبُه) بالابتداء اذا تلى ما لا یتلوه الا اسمٌ کاذا الفجائیه نحو خرجت فاذا زیدٌ یضربُه عمروٌ او(عطف به تلی) فُصِل بینَه و بین المشتغل ما(نائب فاعل فصل) له الصدر(جمله اسمیه و صله ما) نحو زیدٌ هل رایتَه؟
و یَتَرجَّح نصبُه اذا تلى مظانَّ (4) الفعل نحو أ زیدا ضربتَه او حصل(عطف به تلی و اذا بر سر خود دارد) بنصبِه تناسبُ الجملتین فى العطف نحو قام زید و عمرا اکرمته او کان المشتغَلُ فعلَ طلب نحو زیدا اضربه.
و یتساوى الامرانِ اذا لم تَفُتْ(5) المناسبه فى العطف على التقدیرین نحو زید قام و عمرا اکرمته فان رَفَعْتَ فالعطف على الاسمیه او نَصبت فَعَلى الفعلیه و یترجَّح الرفعُ فیما(موصوله است و ماعدا نیست!!!) عدا ذلک لِاَولَویَّه عدم التقدیر(6) نحو زیدٌ ضربته.

(1) سؤال: در باب اشتغال میخواهیم از باب افتعال سه رکن را نام گذاری کنیم به چه صورت؟
ضمیر: مشتغِل ، ضربتُ = مشتغَل ، زیداً = مشتغلٌ عنه
(2)تلی یعنی وقع بعد، ضمیر مستتر فاعلی در تلی میخورد به اسم مقدم و هُ یتلوه میخورد به ما
(وقتی که اسم مقدم واقع شود بعد از آن اداتی که واقع نمیشود بعد از آن ادات مگر فعل)  
(3) اداتی که برای سرکوبی مخاطب به کار میرود. مانند علّی، هلّی، لولا
(4) مظِنِّه: اسم مکانی که در آن امید و گمان وجود چیزی باشد. در این جا مظنه الفعل یعنی مکانی که (لفظی که) گمان این میرود که فعل آنجا وجود داشته باشد.  ظنّ در خود معنای کثرت دارد و این معنای مجازی آن است به این ترتیب که هنگامی که یک طرف گمان بر طرف دیگر رحجان دارد و در فارسی به آن گمان گویند و احتمال آن از شک بالاتر است. بنابراین مظنه الفعل به این معناست که مثلاً 70 درصد احتمال میدهم که فعل باشد اما در مقام الفاظ یا لفظ وجود دارد یا ندارد بنابراین در مقام الفاظ ظنّ در معنای مجازی استعمال میشود یعنی کثرت استعمال است.
(5) تفوت بوده که مجزوم شده و با قاعده 10 واو حذف شده
(6) اولویت با عدم تقدیر است و مرفوع خواندن تقدیر نمیخواهد اما منصوب خواندن تقدیر میخواهد بنابراین استعمال رفع رجحان دارد.

 

باب اشتغال:
در این باب، عاملِ اسم منصوبی که مقدم شده است وجوباً و قیاساً حذف شده است.
            § زیداً ضربتُه: زیداً مشغولٌ عنه و ضربتُ مشغول است و هُ هم میتوان با تسامح گفت شاغل است. هُ ضربتُ را مشغول کرده است پس شاغل است و ضربتُ مشغول شده و از عمل کردنِ در زید مشغول شده است.
تعریف این باب و مباحثش در هدایه گذشت و آنچه در این کتاب مطرح میشود عبارت است از:
حالات مختلفه اعراب مشغولٌ عنه:
    1. واجب النصب:

هنگامی که قبل از مشغولٌ عنه، اداتی واقع شود که مختص به فعل است. مانند غالب ادات شرط.
            § اذا زیداً ضربتَه ضربتُک 
            شرح: زیداً بعد از اذا که از ادات شرط است واقع شده است و این ادات غالباً و اذا (و اِن و غالب ادات شرط) قطعاً بر سر جمله فعلیه وارد میشود بنابراین باید حتماً جمله را به صورتی بخوانیم که جمله فعلیه به دست آید بنابراین نمیتوان زیدٌ خواند که مبتدا باشد.  
    2. واجب الرفع: 
        1) جایی که قبل از مشغولٌ عنه، «اداتِ مختص اسم» آمده باشد. مانند اذا فُجاییه. (مثالِ اذا فجائیه: خرجتُ فاذا الاسدُ بالباب (خارج شدم و ناگهان دیدم که شیری پشت در است))
            § خرجتُ فاذا زیدٌ ضربتَه (از خانه خارج شدم و به ناگهان دیدم که تو زید را کتک میزدی)
            شرح: اذا فجائیه است و میدانیم که مختص به جمله اسمیه است بنابراین باید به نحوی آن را قرائت کنیم که جمله اسمیه باشد پس باید زید را مرفوع بخوانیم تا مبتدا شده و جمله اسمیه شود. 
        2) در جایی که بین مشغولٌ عنه و مشغول، «صَدارت طلب»، فاصله شود. مانند ادات استفهام.
            § زیدٌ هل رأیتَه؟
            شرح: زیرا:
             قاعده: هیچگاه مابعدِ صدارت طلب نمیتواند در ماقبلش عمل کند.
            اما در مورد عکس این حالت میان نحویون اختلاف است. 
                سؤال: اصلاً مابعد هل که در ماقبل عمل نمیکرد که بگوییم به این علت باید مرفوع بخوانیم؟
                پاسخ: در هدایه گفتیم که در باب اشتغال اگر هُ و هل و تمام موانع نبود، این فعل در ماقبلش عمل میکرد بنابراین میتوانیم از این نکته استفاده کنیم. 
                اما در عین حال به این مطلب تأمل کنید!!!
    3. راجح النصب:
        1) جایی که قبل از مشغول عنه اداتی واقع شود که داخل شدنش بر فعل رایج‌تر از اسم باشد.( مثلاً همزه استفهام بر جملات اسمیه و فعلیه وارد میشود اما اکثراً بر جمله فعلیه داخل شده است)
            § أ زیداً ضربتُه 
        2) جایی که در فرض نصب، تناسب جملتین فی العطف حاصل شود.
            § قام زیدٌ  و عمراً ضربتُه
            شرح: قام زیدٌ = معطوفٌ عنه و عمراً ضربتُه = معطوف است و جمله دوم را اگر با رفع عمر بخوانیم اسمیه است و اگر با نصب عمر بخوانیم فعلیه است. 
            قاعده: تناسبُ (فی الفعلیه و الاسمیه) المتعاطفتین أولی من عدم التناسب.  
            در عطف بهتر است که از نظر نوع جمله، اسمیه یا فعلیه بودن، معطوف با معطوفٌ عنه متناسب و همانند هم باشند، بنابراین بهتر است در مواردی که مانند فوق است تلاش کنیم که جمله اسمیه باشد.
        3) جایی که مشغول، فعل طلبی(امر، نهی) باشد.
            § زیداً اِضربه
    4. متساوی الامرین:
        در جایی که  در صورت رفع و نصب مشغول عنه تناسب بین الجملتین فی العطف محقق باشد.(این مطلب در جایی است که معطوف علیه جمله اسمیه ای باشد که خبرش جمله فعلیه است)
            § زیدٌ قام و عمر اکرمتُه
            شرح: اعراب عمر به چه صورت است. هم میتواند منصوب شود و هم مرفوع و هر دو برابر است. جمله معطوف اگر عمراً منصوب خوانده شود فعلیه است و باید معطوف علیه اش را قام در نظر بگیریم که با هو درونش جمله فعلیه است. اگر مرفوع بخوانیم جمله اسمیه است و در این حالت معطوف علیه اش را کل زیدٌ قام در نظر میگیریم که جمله اسمیه است. بنابراین جوازوجهین است و هر دو حالت همانند هم هستند.
    5. راجح الرفع:
        در غیر از موارد فوق، راجح الرفع است. وقتی مقتضی موارد فوق مثلاً ادات مخصوص اسمیه و فعلیه و ... را نداریم بنابراین رفع رجحان دارد.
            § زیدٌ ضربتُه
            در این جمله مرفوع خواندن رجحان دارد.

 

نظرات (۱)

  1. در 30 ثانیه وبلاگتون رو داخل سایت ما ثبت کنید کاملا رایگان   
    http://www.1moh3en.ir