طلبگی تا اجتهاد

آنچه که لازم است عرض بکنم - که از همه‌ی این مطالب مهمتر است - نسبت حوزه‌های علمیه است با انقلاب و نظام اسلامی. هیچ کس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمیتواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد. نظام اسلامی یک امکان عظیمی را در اختیار داعیان الی‌اللّه و مبلّغان اسلام قرار داده… این فرصت تا امروز کِی برای روحانیت وجود داشته؟
علاوه بر این، ابزارهای تسهیل‌کننده، مثل رایانه‌ها و ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی و سایبری هم که الان در اختیار شماست![خطاب به روحانیون!).
اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق‌العاده‌ای است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد: از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما برای ترویج معارف اسلامی چه استفاده‌ای کردید؟ نظام اسلامی یک چنین خدمتی به ما معممین و روحانیون کرده. مگر میتوانیم خودمان را کنار بگیریم؟
بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی 19/07/1391

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

رسانه های همسو

۲

شرح فارسی صمدیه، اسم فاعل و اسم مفعول

 نحو 1 شرح صمدیه

//bayanbox.ir/view/6994095648236532578/%D8%B4%D8%B1%D8%AD-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B5%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%87.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم

در این مطلب، مبحث اسم فاعل و اسم مفعول از کتاب گرانبهای صمدیه را که توسط استاد پورمدنی شرح داده شده است، تقدیم مینماییم.



 

دریافت

 

الثانى و الثالث: اسمُ الفاعلِ و المفعول فاسمُ الفاعل ما دلَّ على حدث(1) و فاعله على معنَى(متعلق به دلّ) الحدوث فاِن کان(هو=اسم فاعل) صله لال عمل مطلقا و الا(و ان لم یکن صلةً) فیُشترَط کونُه للحال و الاستقبال و اعتمادُه بنفى او استفهام او مخبر عنه او موصوف او ذى حال و لا یعمل(هو=اسم فاعلی که صله ال نیست) بمعنى الماضى خلافاً(حال) للکِسائى(ناظر به شرط دوم است)(2) و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید، حکایهُ حالٍ ماضیهٍ.
و اسم المفعول ما دل على حدث و مفعوله(مفعول = نائب فاعل) و هو فى العمل و الشرط کاخیه.

(1) تفاوت اسم فاعل و صفت مشبهه در این است که اسم فاعل حدوثی است و صفت مشبهه ثبوتی است و ملاک ثابت بودن عرفی است و زمان ندارد. 
(2)عمل نمیکند اسم فاعلی که به معنای فعل ماضی باشد در حالی که این مطلب مخالف با آن چیزی است که آقای کسایی میگوید.


شرایط عمل اسم فاعل:
دو دسته است:
    1. ال دار(ال موصوله)
        ○ حکم: بدون شرایط و مطلقاً عمل میکند. (تفسیر مطلقاً: چه حال و استقبال باشد یا نباشد و چه اینکه تکیه بر یکی از حالات خمسه ای که در پایین می آید داشته باشد چه نداشته باشد)
            § جاء الضاربُ زیداً
    2. بدون ال
        ○ شرط برای عمل کردن: 
            1) باید زمان حال یا استقبال داشته باشد
            2) اعتماد یا تکیه به یکی از اشیاء خمسه داشته باشد
                1) نفی
                2) استفهام
                3) مبتدا (مخبرٌ عنه) به این معنا که اسم افعال ناقصه و ... را نیز شامل میشود.
                4) موصوف
                5) ذوالحال
            § جاء زیدٌ ضارباً عمراً غذاً / الان
            شاهد در ضارب است که در عمراً که مفعول به اش است عمل کرده است و ال ندارد باید شرایط کنترل کنیم. شرط اول را دارد و شرط دوم هم این است که ضارباً تکیه بر زیدی دارد که ذوالحالش است. 
            § اشکال: یا طالعاً جبلاً غداً 
            در این مثال تکیه بر کدام مورد است؟
            بعضی مورد ششمی اضافه کرده اند و آن حرف نداست و به نظر استاد میگوید که در این مورد طالعاً دارای موصوفِ محذوف است یعنی تقدیر جمله این است یا شخصاً طالعاً جبلاً غداً ... 
            اما در عین حال به این مطلب تأمل باید کرد!!!
نکته: اگر شرایط فوق وجود نداشت به این معنا نیست که استعمال غلط است بلکه به این معناست که عمل نمیکند و میتوان استعمال کرد و به مابعدش اضافه اش کرد.

اشکال کسایی:
کلبُهم باسطٌ ذراعَیهِ
پاسخ: آیه از قبیل حکایت حال ماضیه است. 
حکایت حال ماضیه:
حال به معنای وضعیت است و ماضی هم به معنای گذشته است. فعلی در گذشه اتفاق افتاده است و متکلم برای نقل این حدث، فرض میکند که آن حدث الان در حال وقع است. 
تعریف زمخشری: معنی حکایهِ الحال أن تُقَدِّرَ أنَّ ذالک الفعلَ الماضی(حدثی که در زمان گذشته رخ داده) واقعٌ فی حال المتکلم.
اگر حکایت حال ماضیه اتفاق بیافتد زمان افعالی که نقل میکنند چیست؟
حال است و با اینکه واقعه ماضی است اما افعال نقل کننده مضارع است و در این آیه فوق هم حکایت حال ماضیه است و زمانش حال است و زمان اسم فاعل در کلام حالیه است با اینکه واقعیت آن ماضوی است.
اما سؤال این است که از کجا معلوم که این آیه حکایت حال ماضیه است؟ زیرا این صنعت کلامی، مجاز است و اصل در این است که حکایت ماضی باید با فعل ماضی باشد و استعمال به خلاف اصل نیازمند قرینه است، قرینه چیست؟
مشهور قرینه های بسیاری را ذکر کرده اند مثلا از ابتدای آیه و آیات قبلی مشاهده میکنیم که تمام افعال مضارع هستند در حالی که ماجرا متعلق به سالهای قبل بوده است و باید فعل ماضی استفاده میکرده است و این افعال مضارع قرینه های ارتکاب به مَجاز حکایت حال ماضیه است.  

 

نظرات (۲)

  1. شرط اول عمل اسم فاعل کلی نیست
    ولی 3 شرط بعدی کلی هست
    اینکه کلی نیست یعنی اسم فاعل + فاعلش بشه اون 3 شرطه
    و اگه + اسم مفعول بشه شرط اول نیز اضافه میشود....
    ملاجعه فرمایید به بدائه النحو استاد صفایی بوشهری...

    اگه اشتباه عرض میکنم
    بنده رو مطلع کنید ممون هم میشم🙋...

    09102807024
  2. سلام، خداقوت
    ببخشید اسم فاعل از کلمه "بصیرت" چی میشه???!!!

    درواقع اسمی را میخوام که معنی "بصیرت دهنده" رو بده!

    خودم فکر میکنم میشه "مُبَصِر" ولی احتمالا اشتباهه!
    میشه هر چه زودتر جواب سوالم رو بدید???

    ممنونم
    • پاسخ:

      سلام علیکم
      تَبَصَّرَ الشیءَ: به نیکی و با دقت به آن چیز نگاه کرد

      بنابراین اسم فاعل از این صیغه عبارت است از: مُتَبَّصِّر