طلبگی تا اجتهاد

آنچه که لازم است عرض بکنم - که از همه‌ی این مطالب مهمتر است - نسبت حوزه‌های علمیه است با انقلاب و نظام اسلامی. هیچ کس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمیتواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد. نظام اسلامی یک امکان عظیمی را در اختیار داعیان الی‌اللّه و مبلّغان اسلام قرار داده… این فرصت تا امروز کِی برای روحانیت وجود داشته؟
علاوه بر این، ابزارهای تسهیل‌کننده، مثل رایانه‌ها و ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی و سایبری هم که الان در اختیار شماست![خطاب به روحانیون!).
اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق‌العاده‌ای است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد: از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما برای ترویج معارف اسلامی چه استفاده‌ای کردید؟ نظام اسلامی یک چنین خدمتی به ما معممین و روحانیون کرده. مگر میتوانیم خودمان را کنار بگیریم؟
بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی 19/07/1391

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

رسانه های همسو

۳

آنچه باید راجع به مذکر و مؤنث بدانیم، ابهامات، سوالات و اشکالات کتاب صرف ساده در مبحث مذکر و مؤنث و راه حل جامع + دانلود نمودار

 علمی صرف نمودارها محصولات

//bayanbox.ir/view/1238360450148393600/%D9%85%D8%A4%D9%86%D8%AB-%D9%88-%D9%85%D8%B0%DA%A9%D8%B1.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم

در این مطلب، مبحث بسیار پیچیده و مبهمِ تأنیث و تذکیر از کتاب صرف ساده را خدمت شما عزیزان تقدیم مینماییم. 

با مطالعه مبحث مذکر و مؤنث، سؤالات و ابهامات زیادی ایجاد میشود که نیازمند پاسخ مناسبی برای آنها هستیم. در این پژوهش که توسط استاد گرامی، جناب آقای کچویی تهیه و تنظیم شده است، سؤالات و ابهاماتی که در کتاب پاسخی برای آنها وجود ندارد طی 13 اشکال و ابهام مهم مطرح شده و در نهایت، راه حلی جامع برای حل این مشکلات و ابهامات به همراه نموداری بسیار ارزشمند ارائه شده است.

برای مشاهده مطلب و دانلود جزوه و نمودار به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 



ردیف موضوع دریافت
1 جزوه مونث و مذکر + نمودار دریافت
2 شرح صوتی جزوه و نمودار  1 دریافت
3 شرح صوتی جزوه و نمودار  2 دریافت


بسم الله الرّحمن الرّحیم

مذکّر و مؤنّث


سؤالات، ابهامات و اشکالات

با مطالعه مبحث مذکّر و مؤنّثِ کتاب صرف ساده، به سؤالات، ابهامات و اشکالاتی برخورد می کنیم که ما را به سوی کشف یک طرح جامع برای فهم مسأله مذکّر و مؤنّث در ادبیّات عرب – البتّه فعلاً در حدّ مطالب کتاب صرف ساده- می کشاند. این سؤالات و اشکالات و ابهامات از این قرارند:

1.    ص 239، خ 2 از آخر: "و المؤنّث خاصّةً علی قسمین: لفظیٍّ و معنویٍّ"
o    چرا تقسیم لفظی و معنوی، فقط مخصوص مؤنّث است. یعنی اسم مذکّری وجود ندارد که دارای علامت تأنیث باشد، تا به آن مذکّر معنوی بگوییم؟ ما که اسماء مذکّری مانند "حَمْزَة" و "طَلْحَة" را شنیده ایم!
2.    ص 240، خ 1: "فأقسامُ المؤنَّثِ خمسةٌ"
o    چطور ممکن است دو تقسیمِ دو تاییِ مستقلِّ مؤنّث – یکی به حقیقی و مجازی، و دیگری به لفظی و معنوی- بتوانند آن را به پنج قسم تقسیم کنند؟
3.    ص 240، خ 3 و 4: "اللّفظیُّ فقط و هو ما إذا لَحِقَت إحدیٰ عَلاماتِ التّأنیثِ المذکَّرَ الحقیقیَّ، نحوُ: طَلْحَة، خَلیفَة، موسیٰ، زَکَریّاء"
o    چطور ممکن است که یک قسم از اقسام مذکّر، از اقسام مؤنّث هم باشد؟ بالاخره "موسیٰ" مذکّر است یا مؤنّث؟ آیا دو حیثیّت و دو نگاهِ جنسیّت واقعی و جنسیّتِ لفظی با یکدیگر خلط نشده اند؟
4.    ص 240، خ 4 و 5: "و نحوُ طَلَبَة (جمع طالب)، صَرْعیٰ (جمعُ صَریع)، صُلَحاء (جمعُ صالِح)"
o    وقتی گفته اند که "کُلُّ جمعٍ مؤنّثٌ سِوا جمعِ المذکَّرِ السّالِمِ" و می دانیم که منظورشان این بوده که "هر جمعی به جز جمع مذکّر سالم، مؤنّث مجازی است"؛
    اوّلاً چرا کتاب این سه جمع مکسّر را به عنوان مؤنّث فقط لفظی آورده و حال آن که این ها از نظر مجازی هم مؤنّث می باشند؟
    ثانیاً چرا این ها را به عنوانِ مذکّر حقیقی آورده و حال آن که مؤنّث مجازی می باشند؟ آیا این به این دلیل نیست که تک تک افراد آن ها مذکّر حقیقی اند، ولی مجموع بما هو مجموع، مؤنّث مجازی؟
•    به طور کلّی، با توجّه به این که مؤنّث مجازی، یعنی مؤنّث اعتباری و قراردادی، آیا جایی دیده شده که عرب، برای یک شیء با یک جنسیّت حقیقی، جنسیّت مخالفش را قرارداد کند که در این جا کتاب چنین ادّعایی کرده است؟    
5.    ص 240، خ 5 تا 7: "فهذا القِسمُ من التّاءِ و الأَلِفَینِ و إن یُسَمّیٰ حرفَ التّأنیثِ و لَهُ حُکمُها فی بابِ المنعِ من الصّرفِ، إلّا أَنَّهُ لا یَدُلُّ علی تأنیثِ الکلمةِ فی بابِ إسنادِ الفعلِ و الإشارةِ و الضّمیرِ و النّعتِ و غیرها"
o    بالأخره این قسم را مذکّر بگیریم یا مؤنّث؟ نکند در برخی جاها، مؤنّث بودن از یک حیثِ خاصّ، مهمّ است و در برخی جاهای دیگر، مؤنّث بودن از یک حیث دیگر؟
6.    بنابراین، کتاب چنین نمودار جامعی از اقسام اسم از لحاظ جنسیّت برای ما ترسیم می کند:
o    مذکّر
    حقیقی
    مجازی
o    مؤنّث
    حقیقی
•    لفظی
•    معنوی
    مجازی
•    لفظی
•    معنوی
    فقط لفظی!
آیا این نمودار، علاوه بر اشکالاتی که گذشت، جامعیّت دارد و هر اسمی که دیده شود را می توان در یکی از این اقسام جای داد؟
7.    ص 240، خ 8 به بعد: کتاب شروع به شمارش برخی از موارد مؤنّث معنوی می کند. در ابتدای همین صفحه دیدیم که مؤنّث معنوی، یا حقیقی است و یا مجازی. اوّلین موردِ مؤنّثِ معنویِ قیاسیِ که کتاب ذکر می کند، هر مؤنّث حقیقی می باشد. بنابراین، سایر مواردِ مؤنّث معنوی، همگی مجازی خواهند بود. یکی از این موارد، در خ 10 چنین آمده است: "و منها الجمعُ المکسَّرُ، نحوُ: رُسُل". پس هر جمع مکسّری، مؤنّث مجازی است و مثالی که برایش آورده شده، یعنی "رُسُل" هم که روشن است که مؤنّث حقیقی نیست، پس مجازی معنوی است. و این یعنی تداعی همان سؤالات مطرح شده ذیلِ مطلب شماره 4.
8.    ص 240، خ 9: "منها المؤنّث الحقیقیّ، نحوُ: ...، ضَبُع."
o    با رجوع به المعجم الوسیط، صفحه 533 و 534 چنین می بینیم:


 

و بندرریگی هم چنین ترجمه کرده است: "الضَّبُع: کفتار (...، به کفتار نر و ماده گفته می شود)".
o    بنابراین، آیا نباید گفت اسم هایی مانند "حَیَوان"، "إنسان" و "ضَبُع"، به ترتیب دلالت بر مطلقِ "حیوان"، "انسان" و "کفتار" می کنند، فارغ از این که جنسیّتِ آن حیوان یا انسان یا کفتار، واقعاً مذکّر باشد یا مؤنّث؟ و به عبارتِ دیگر آیا چون در معنای چنین کلماتی، جنسیّت نخوابیده است، نباید گفت که آن ها نه مذکّر حقیقی هستند و نه مؤنّث حقیقی؟ و آیا نباید گفت مثلاً "حَیَوان" و "إنسان" مذکّر قراردادی و  مجازی هستند و "ضَبُع" مؤنّث قراردادی و مجازی؟ 
9.    ص 240، خ 11: "و منها جمعُ المؤنَّثِ السّالِمُ" و بعداً در ص 257 می بینیم که مذکّرِ غیر عاقل را هم می توان – با شرایطی- جمع مؤنّث سالم بست. پس؛
o    می توانیم "وُجود" و "مَجرور" را که مذکّر مجازی هستند، به صورت "وُجودات" و "مَجروات" جمع ببندیم که مؤنّث معنوی و البّته مجازی می باشند.
    آیا این هم، نشانه این نیست که تک تک افراد جمع هایی چون "وُجودات" و "مَجروات"، مذکّر مجازی اند، ولی مجموع آن ها بما هو مجموع، مؤنّث مجازی است؟
o    می توانیم "مَرْکوب" را که فرض کنیم با آن یک شتر نر وصف شده و مذکّر حقیقی باشد، به صورتِ "مرکوبات" جمع ببندیم که مؤنّث معنوی و البتّه مجازی می باشد.
    آیا این هم، نشانه این نیست که تک تک افراد چنین جمعی، مذکّر حقیقی است، ولی مجموع آن ها بما هو مجموع، مؤنّث مجازی است؟
    چرا کتاب، همان گونه که "طَلَبَة"، "صَرْعیٰ" و "صُلَحاء" را مذکّر حقیقی دانست، "مرکوبات" را مذکّر حقیقی نمی داند؟
10.    ص 242، خ 4 از آخر: "و مِنها تأکیدُ تأنیثِ الجمع المکسَّر" – و پاورقی 7 همین صفحه هم می گوید: "إنّ التّکسیرَ یُحدِثُ فی الاسم تأنیثاً و قد تدخلُ التّاءُ لتأکیده"- و این یعنی هر جمع مکسّرِ بدون علامتِ تأنیثی هم مؤنّث است و علامت تأنیث، تنها مؤنّث بودن آن را تأکید می کند. و باز هم این یعنی تداعی همان سؤالات مطرح شده ذیلِ مطلب شماره 4.
11.    "الفصل 4. ما یستوی فیه المذکّر و المؤنّث" و "الفصل 5. جواز التّذکیر و التّأنیث"
o    تفاوتِ ساختاری و جایگاهی این دو بحث چیست؟ آیا از جنس مباحث مربوط به اقسام مذکّر و مؤنّث می باشند یا مباحث مربوط به احکامِ آن دو؟
    آیا این که در فصل 4 از "اطلاق بر مذکّر و مؤنّث" صحبت می شود، نمی رساند که این بحث از جنس احکام مذکّر و مؤنّث است؟ و آیا این که در فصل 5 از "اعتبار" و "تذکیر و تأنیث" در جای جای آن سخن به میان می آید، نمی رساند که این بحث از جنس اقسام مذکّر و مؤنّث است؟
12.    ص 245، خ 2 از آخر: "یَجوزُ اعتبارُ التّذکیرِ أو التّأنیثِ فی أسماءٍ"
o    این اسماء را چه قسمی از اقسامِ مذکّر و مؤنّث – که در نمودار جامعی که کتاب برایمان ترسیم کرده، آمده اند- بدانیم؟
13.    ص 248، خ 3: "أمّا جمعُ المؤنّث السّالمُ و الجمعُ المکسّرُ و اسمُ الجمعِ فإذا اُسنِدَ الفعلُ ..." و خ 4 از آخر: "أمّا اسمُ الجنسِ الجمعیُّ فلک أن تراعیَ ..."
o    ارتباط این مطالب که از جنس احکام مذکّر و مؤنّث می باشند، با مطالبی که به ترتیب در ص 240، خ 5 و 6 و 4 از آخر و ص 246، خ 2 و 7 از آخر آمده و از جنس اقسام مذکّر و مؤنّث می باشند چیست؟ آیا این که این موارد از چه قسمی از اقسام مذکّر و مؤنّث می باشند، تأثیری در احکامشان نداشته است؟ پس ثمره چنین تقسیمی چیست؟

 

کنکاش برای کشف یک راه حلّ جامع
بنابراین، به نظر می رسد راه حلّ این سؤالات و مشکلات، این است که ابتدا نگرشی جامع به تمام اقسام احتمالی اسم از نظر جنسیّت داشته باشیم. برای این منظور، با دقّت و کنکاش برای یافتن تقسیماتی که پاسخ گوی سؤالات ما باشد، در می یابیم که اسم می تواند از سه حیثیّتِ مختلف، سه تقسیمِ مستقلّ از هم داشته باشد. این سه تقسیمِ مسقتلّ از هم، به همراه مثال های واضح و روشنِ اقسام آن ها، عبارتند از:
1.    اقسامِ اسم از حیث جنسیّت واقعی مسمّای آن:
‌أ.    دارای جنسیّت واقعی
i.    مذکّر واقعی؛ مانند "رَجُل"، "جَمَل"، "طَلْحَة"، "خَلیفَة"، "موسیٰ"
ii.    مؤنّث واقعی؛ مانند "امرَأة"، "مَرْیَم"، "ناقَة"، "أُمّ"
‌ب.    بدون جنسیّت واقعی؛ مانند "حَجَر"، "أَرْض"، "تَمْرَة"، "غُرْفَة"، "رُجْعیٰ"، "صَحْراء"، "إنسان"، "حَیَوان"، "ضَبُع"
2.    اقسامِ اسم از حیث جنسیّت قراردادی آن (جنسیّتی که عرب برایش قرارداد و لحاظ کرده است):
‌أ.    مذکّر قراردادی؛ مانند "حَجَر"، "قَمَر"، "إنسان"، "حَیَوان"
‌ب.    مؤنّث قراردادی؛ مانند "أَرْض"، "تَمْرَة"، "ضَبُع"
‌ج.    دو وجهی قراردادی؛ مانند الفاظ کلمات، وقتی مقصود از آن ها الفاظشان باشد: "مِنْ"، "ذَهَبَ"، "زَیْد"
3.    اقسام اسم از حیث جنسیّت لفظی آن:
‌أ.    مذکّر لفظی (آن اسمی که علامت تأنیث ندارد)؛ مانند "رَجُل"، "مَرْیَم"، "إنْسان"، "حَجَر"، "أَرْض"، "إنسان"، "حَیَوان"، "ضَبُع"
‌ب.    مؤنّث لفظی (آن اسمی که علامت تأنیث دارد)؛ مانند "طَلْحَة"، "موسیٰ"، "خَلیفَة"، "امرَأة"، "عَلّامَة"، "صَحْراء"، "تَمْرَة"
حال با ترکیبِ این سه تقسیم مستقلّ از یکدیگر، نمودارِ جامعِ تمامِ اقسام احتمالی اسم را آورده و در مقابل هر احتمالی که در زبان عربی واقع شده، نامی که کتاب برایش ذکر کرده و مثال هایش را می آوریم. سپس در مقابلِ اقسام، احکامِ نحوه اسناد فعل به آن ها را هم می بینیم:

 

 

نظرات (۳)

  1. علوم بلاغی

    با سلام مطالب سایت فوق العاده است ممنون از شما
    میشه یه راهنمایی کنید چطور میتونم پاسخ تمرینهای کتاب علوم بلاغی حمید محمدی را پیدا کنم.
    خیلی واجبه
    ممنون میشم زود جواب بدید
    • پاسخ:

      سلام علیکم
      اطلاعی نداریم
      یا علی
  2. از طلاب مدرسه

    سلام علیکم
    فی ذهنی القاصر ان منشآ هذه الاقسام التی طرحتم فی هذا المقام هو التقسیم الذی ذکره بعض المتآخرین من کتب الصرف والنحو وهو ان کلا من المذکر والمونث تاره انقسم الی الحقیقی والمجازی واخری الی المعنوی واللفظی
    والحال ان التقسیم الاول من مختصات المونث ولایجری فی المذکر.والدلیل علی ذالک ان التقسیم کما قال اهل المیزان لابد له من فائده فان ذکرنا فی النحو او الصرف تقسیما فلابد ان یترتب علیه حکم نحوی او صرفی.والحال ان المذکر الحقیقی والمجازی لم یترتب علیه حکم.وهذا بخلاف المونث الحقیقی والمجازی الذی یترتب علیه احکام التذکیر والتآنیث لفاعل الفعل.وایضا هذابخلاف المونث والمذکر المعنویین او اللفظیین فیترتب علیهما احکام غیر المنصرف.ویوید ماذکرنا من عدم صحه تقسیم المذکر الی الحقیقی والمجازی هو انه لایوجد لهذا التقسیم اثر ولا وجود فی کتب القدماء من الصرفیین والنحویین المحققین.هذا ماحضر الآن فی ذهنی القاصر الفاتر.والمرجو ارسال آرائکم المبارکه فی اصلاح رایی القاصر.جزاکم الله خیرا