طلبگی تا اجتهاد

آنچه که لازم است عرض بکنم - که از همه‌ی این مطالب مهمتر است - نسبت حوزه‌های علمیه است با انقلاب و نظام اسلامی. هیچ کس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمیتواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد. نظام اسلامی یک امکان عظیمی را در اختیار داعیان الی‌اللّه و مبلّغان اسلام قرار داده… این فرصت تا امروز کِی برای روحانیت وجود داشته؟
علاوه بر این، ابزارهای تسهیل‌کننده، مثل رایانه‌ها و ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی و سایبری هم که الان در اختیار شماست![خطاب به روحانیون!).
اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق‌العاده‌ای است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد: از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما برای ترویج معارف اسلامی چه استفاده‌ای کردید؟ نظام اسلامی یک چنین خدمتی به ما معممین و روحانیون کرده. مگر میتوانیم خودمان را کنار بگیریم؟
بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی 19/07/1391

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

رسانه های همسو

۴

تمرینات کاربردی صرفی بر روی آیات مشکله قرآن کریم (روح الله راسل) پاسخ قسمت اول

 علمی صرف تمرینات محصولات پایه 1 پژوهش دروس حوزوی

//bayanbox.ir/view/3376527239866934700/%D8%AA%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%86%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%B5%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86.png

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یک هفته از قرارمان گذشت و وقت آن رسیده که پاسخ سؤال اول را خدمت شما مخاطبین محترم طلبگی تا اجتهاد تقدیم کنیم. امیدوارم که تحقیق و تلاش شما برای یافتن پاسخ سؤال، ماندگار و همیشگی باشد و لذت پژوهش را لمس کرده باشید. 

دوستان، علم در پژوهش است و کسی که لذت پژوهش و یافتن پاسخ های سؤالاتش را بچشد، همواره پژوهشگر و محقق خواهد ماند و چه سعادتی از این بالاتر که ما پژوهش های خود را حول آیات قرآنی انجام دهیم، که اگر چنین کنیم، نتایج تحقیقات ما ماندگارتر و بابرکت تر خواهد بود.

نکته بعدی اینکه شما میتوانید از این شیوه تحقیق الهام گرفته و تحقیقات خود را به مرور با این سبک و روش انجام دهید.

با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد به منظور تعجیل در فرج امام زمان عج و سلامتی مقام معظم رهبری پاسخ رو مشاهده و دانلود بفرمایید.



مشاهده سؤال اول

پاسخ سؤال اول

نکته مهم:

حرکت هاء ضمیر به این گونه است:

اگر ماقبل متحرک باشد

1.      آن متحرک مفتوح یا مضموم باشدï هاء ضمیر مضموم و اشباع می شود: لَهُو

2.      مکسور باشدï هاء ضمیر مکسور و اشباع می شود: بِهِی

اگر ما قبل ساکن باشد

1.      آن ساکن، یاء استï هاء ضمیر مکسور می شود(بدون اشباع): فیهِ، إلیهِ

2.      غیر آنï هاء ضمیر مضموم می شود(بدون اشباع): مِنهُ

در آیه شریفه طبق قاعده باید هاء ضمیر مضموم می شد: یَتَّقهُ؛ لکن مکسور شده و این خود دلالت براین دارد که این کلمه در اصل «یَتَّقِهِ» بوده یعنی ماقبل از هاء ضمیر متحرک بوده و مکسور.

حال سؤال این است که چرا کسره «قاف» افتاده و ساکن شده؟

اقوال تفاسیر:

کشاف و جوامع الجامع

قرئ: و یتقه، بکسر القاف و الهاء مع الوصل و بغیر وصل. و بسکون الهاء. و بسکون القاف و کسر الهاء: شبه تقه بکتف فخفف، کقوله:

قالت سلیمى اشتر لنا سویقا    ....[1]

مجمع البیان(طبرسی)

أما قراءة حفص «وَ یَتَّقْهِ» فوجهه أن «تقه» مِن یتقه مثل «کتف» فکما یسکن نحو کتف کذلک تسکن القاف من تقه و على هذا قول الشاعر:

عجبت لمولود و لیس له أب             و ذی ولد لم یَلدَهُ أبوان‏

و مثله‏:

فبات منتصبا و ما تکردسا

فلما أسکن ما قبل الهاء لهذا التشبیه حرک الهاء بالکسر کما حرک الدال بالفتح فی لم یلده.

البحر المحیط(ابوحیان)

یَتَّقْهِ بسکون القاف و کسر الهاء من غیر إشباع أجرى خبر کان المنفصل مجرى المتصل، فکما یسکن علم فیقال علم کذلک سکن و یتقه لأنه تقه کعلم و کما قال السالم:

قالت سلیمى اشتر لنا سویقا...        یرید اشترِ لنا.

اعراب القرآن/شیخلی

علامة جزم «یتقه» حذف آخره- حرف العلة .. الیاء- و بقیت الکسرة دالة علیها و حل محل الکسرة المحذوفة السکون تخفیفا.

التبیان فی اعراب القرآن(عکبری، ابوالبقاء)

ذیل این آیه ساکت است اما گفته که ذیل آیه 75 آل عمران که اختلاف قرائات در «یُؤَدِّه» را طرح کرده، مطلب را توضیح داده:

یُؤَدِّهِ: فیه خمس قراءات.

1.      کسر الهاء و صلتها بیاء فی اللفظ، و قد ذکرنا علّة ها فی أول الکتاب.

2.      کسر الهاء من غیر یاء، اکتفى بالکسرة عن الیاء لدلالتها علیها، و لأنّ الأصل ألّا یزاد على الهاء شی‏ء، کبقیة الضمائر.

3.      إسکان الهاء و ذلک أنه أجرى الوصل مجرى الوقف و هو ضعیف، و حقّ هاء الضمیر الحرکة، و إنما تسکّن هاء السکت.

4.      ضمّ الهاء، و صلتها بواو فی اللفظ على تبیین الهاء المضمومة بالواو لأنّها من جنس الضمة کما بیّنت المکسورة بالیاء.

5.      ضمّ الهاء من غیر واو لدلالة الضمة علیها و لأنّه الأصل و یجوز تحقیق الهمزة و إبدالها واوا للضمة قبلها.

کتب ساکت

الجدول(از چند نسخه مختلف الجدول به دست آمد که ترکیب آیه 52 ظاهراً از آن حذف شده و فقط نقش جمل آیه آمده اما از ترکیب این آیه خبری نیست که ظاهراً باید اشکال در حین صفحه آرایی پیش آمده باشد)، اعراب القرآن(درویش)، التحریر و التنویر، المیزان، سیوطی و التصریح نیز با توجه به فهرست آیاتی که در انتهایشان آمده سخنی از این آیه نگفته اند.

 

جمع بندی:

از آنچه گذشت، این نکات به دست می آید:

  1. این کلمه قطعاً «یَتَّقِهِ» به کسر قاف بوده و در حال حاضر کسره قاف به سکون تبدیل شده است و باید توجیهی برای آن یافت.
  2. برای توجیه تغییر حرکت به سکون به اشعاری از عرب استناد شده است که در آنها فعل معتلّ به ضرورت شعری یا علم بدیع چنین تغییراتی را داشته است(لَم یَلدَهُ به سکون لام به جای لَم یَلِدهُ؛ اِشتَر به سکون راء به جای اِشتَرِ)
  3. مثال «اِشتَر» به سکون لام نشان می دهد که در عربی می توان بنا به ضرورتی در فعل ناقص حرکت را برای تشابه دادن فعل با افعال صحیح و سالم به سکون تبدیل کرد(اِشتَر مثل اِذهَب) بنابراین منعی ندارد که به جای «مَن یَتَّقِ» بگوییم: «مَن یَتَّق» به سکون قاف.
  4. برای مشابهت دادن و استیناس بیشتر مخاطب نوعاً تفاسیر ادبی «یَتّقهِ» و «یَتَّقِهِ» را به «کتف» تشبیه کرده اند. این کلمه سه شکل در عربی دارد: کَتِف، کِتف و کَتف(به سکون تاء در دو وجه اخیر) که مراد آنها این است که اگر حرف مضارعه در «یتقه» را کنار بگذارید، دنباله اش مثل «کَتف» و «کَتِف» است.

همینطور برای استیناس گفته اند که «تَقه» و «تَقِه» مثل «یَلد» و «یَلِد» در ضرورت شعری است.

  1. اما ضرورتی که در این آیه اقتضای سکون قاف را داشته چه بوده؟ تفاسیر ساکتند.

اقول: با توجه به اینکه «تقوا» محوری ترین توصیه قرآن(نساء، 131) و اهل بیت ع است(جامعه کبیره: و وصیتکم التقوی) لذا در این آیه کلمه «تقوا» تابلو شده تا بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

شاید اشکال کنند که: اطاعت از خدا و رسول هم همان تقوا است و اتفاقًا فعل «یُطِع» در ابتدای آیه نیز اجوف و معتل است و این ظرفیت را داشت که همین نکته را دارا باشد. نیز «یَخشَ». پس چرا اینها انتخاب نشده؟

جواب: تقوا «خودنگهداری» و ملکه درونی است ولی «اطاعت» نمود بیرونی تقواست و «خشیت» از آثار درونی تقوا می باشد. آن چیزی که برای خدا مهم تر است آن ملکه درونی تقواست.

 

نتیجه مهم تحقیق

قرآن هر کلمه ای یا عبارتی را به صورت «تابلو» در نمی آورد بلکه آنچه را پررنگ می کند و کاری می کند تا محل بحث ادبا، متکلمین و ... قرار گیرد که دارای اهمیت ویژه ای در دین باشد. این فرهنگ قرآن است. مثلاً به آیه 162 نساء دقت کنید:

﴿لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ الْمُقیمینَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أُولئِکَ سَنُؤْتیهِمْ أَجْراً عَظیما﴾

در این آیه شریفه «اقامه صلوة» را در میان همه اوصاف پررنگ کرده تا محل بحث ادبا شود و «ستون دین» یعنی «نماز» پررنگ و مورد توجه باشد.[2]

مسلماً آنچه از نماز مهمتر است مسأله «ولایت» است[3]. لذا اگر فرهنگ قرآن را بدانیم آن وقت حکم خواهیم کرد که در قرآن باید دست کم در بعض موارد، مسأله ولایت به صورت «تابلو» در آمده باشد.

اتفاقاً در آیه 3 مائده[4] و 33 احزاب[5] همین اتفاق رخ داده است. در آیه 3 مائده روشن است که اموری نظیر «یأس کفار از دین اسلام» «خطر ضربه داخلی و دفع خطر ضربه خارجی» «اکمال دین و اتمام نعمت» «رضایت و پسند الهی و مرتضی شدن دین» اموری نیست که به بحث خوراکیها مربوط باشد اما با قرار گرفتن این مباحث در دل بحث خوراکیها زمینه بحث و گفتگو در میان مفسران و متکلمین باز شده و پیرامون ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بحثهای مفصلی رخ داده است.

همچنین در آیه 33 احزاب تغییر ضمایر از «جمع مؤنث» به «جمع مذکر» قرینه گویایی است که در این موضع اتفاقی بحث برانگیز رخ داده است.


پاورقی ها:

[1]. در پاورقی این شعر آمده که به جای إشتَرِ لنا، به ضرورت شعر إشتَر لَنا(به سکون راء) خوانده شده.

یعنی در عربی سابقه داشته که فعل امری که مجزوم ناقص بوده حرکتش حذف شود(تشبیهاً بالصحیح السالم).

[2]. تمرین: به «التبیان فی اعراب القرآن، عکبری» مراجعه کنید و وجوه شش گانه در نحوه ترکیب «و المقیمین الصلوة» را بیابید.

[3]. عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هَذِهِ یَعْنِی الْوَلَایَةَ(الکافی-اسلامیه، ج2، ص18 باب دعائم الاسلام).

[4]. ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطیحَةُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فی‏ مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیم‏﴾

[5]. ﴿وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً * وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى‏ فی‏ بُیُوتِکُن‏﴾


دریافت نسخه قابل چاپ

دریافت


مطالب مرتبط:

  1. کل تمرینات آیات مشکله صرفی قرآن کریم (استاد راسل)
  2. کل مطالب منتشر شده توسط استاد راسل
  3. مشاوره تحصیلی استاد روح الله راسل

نظرات (۴)

  1. دوستان عزیز فضای علمی را لطفا با نقد یا دفاع "منطقی" مزین کنید. مشتاقیم از روش استدلال و نوع بیان و جهت دید اساتید بزرگوار استفاده کنیم.
  2. با سلام خدمت استاد بزرگوار ... دادن جواب نقضی مشکلی را حل نمیکند ... سخن حضرت آیت الله جوادی آملی باید مبنای علمی داشته باشد ... شما لطف بفرمایید درستی ادعای ایشان را اثبات کنید ...
    • پاسخ:

      باسمه تعالی
      سلام علیکم
      [این پاسخ، ناظر به نظر قبلی دوست ماست، لذا اول آن نظر و پاسخ آن را ملاحظه کنید].

      مبنای علمی کلام ایشان، «علم معانی»-از اجزاء علم بلاغت- است. این علم به ما می آموزد که چگونه باید بنا بر مقتضای حال سخن گفت. در آن علم آمده است که متکلم برای جلب توجه مخاطب به یک مطلب مهم از ابزارهای مختلفی نظیر «تأکید»، «قَسَم» و ... استفاده می کند تا مطلبی را در کانون توجه مخاطب قرار دهد. قرآن کریم به عنوان یک کتاب «بلیغ» از این ابزارها فراوان استفاده کرده است از جمله تأکید، قسم و نیز تابلو کردن مسائل مهمی چون تقوا(از طریق ظرفیت علم صرف: یتّقهِ) و نماز(از طریق علم نحو: و المقیمینَ الصلوة) و نیز استفاده از جمله معترضه(آیه اکمال دین).
      موفق باشید
  3. سلام... تحلیل حاج اقای راسل بسیار سخیف و مایه تاسف است . انتظار ما از اساتید بزرگوار این نیست که نبافند حداقل بافتن را درست یاد بگیرند ...
    • پاسخ:

      باسمه تعالی
      سلام بر شما دوست عزیز
      انتظاری که از شما دوست گرامی و سایر عزیزان می رود نیز این است که اگر نقد علمی دارند به دور از فضای احساسی، صرفاً ردّیّه علمی خود را عالمانه بیان نمایند.
      حقیر دقیقاً متوجه نشدم که منظور جنابعالی از «بافتن» در کدام ناحیه از مسأله بوده است.
      اگر منظور «بحث صرفی» در واژه «یتّقه» بوده که اینجانب کلمات بزرگان مفسرین و اُدبا را نقل کردم.
      اگر منظور «بحث تفسیری» در مورد «تقوا، نماز و ولایت» بوده و اینکه قرآن کریم این امور را به طور ویژه «تابلو» می کند تا بیشتر مورد توجه همگان قرار گیرد، باید عرض کنم که این مطلب هم از حقیر نیست بلکه آن را از بزرگ مفسر قرآن در عصر حاضر، حضرت علامه جوادی آملی حفظه الله آموختم، آنجا که ذیل آیه 3 مائده(آیه ولایت) می نگارند:

      تفسیر تسنیم، ج21، ص608 و 609:

      درباره انگیزه گنجاندن بخش کلامی آیه یعنی دو جمله (الیَومَ یَئِس...) و (الیَومَ أکمَلت...) در وسط این آیه چند احتمال هست:

      1.     نزول آیه به همین ترتیب فعلی بوده است، چنان‏که ظاهر قرآن کریم همین را اقتضا می‏ کند و در این صورت، محتوای کلامی آن جمله معترضه ‏ای است که گوینده آن بر اثر اهتمام بدان با قصد معترضه بودن در وسط کلام آورده است.

      2.     برای مصون بودن این محتوای کلامی از افزایش یا کاهش و حفظ آن از تحریف و دستبرد بدخواهان به گونه مستقل ذکر نشد بلکه در اثنای مطلب غیرکلامی قرار گرفت.

      3.     هدف، برجسته ساختن و جلب توجّه کردن است، چنان‏که در گذشته کلمه (ولیَتَلَطَّف)[کهف، 19] را که وسط قرآن کریم است بزرگ‏تر می‏ نوشتند؛

      یا جمله (والمُقیمینَ الصَّلاة)[نساء، 162] به صورت نصبی یا جرّی آمده است ـ در حالی که طبق قواعد ادبی می ‏باید به شکل رفعی (و المقیمون) می ‏آمد ـ که به نظر می‏ رسد جز برجسته کردن وصف «اقامه صلاة» در بین سایر اوصاف مقصود دیگری نباشد.

      در آیه مورد بحث نیز دو جمله معترضه در وسط آیه ‏ای که هیچ ارتباطی با مضمون فقهی آن ندارد نگاه‏ ها را به خود جلب می‏ کند؛ به ویژه آنکه مضمون صدر و ذیل این آیه، نزدیک با همین الفاظ و کلمات، سه بار قبل از آن نیز نازل شده بود.

      موفق باشید

  4. سلام علیکم
    استاد برداشت بنده از کلام حضرتعالی این چنین است: چون قرار بود در این آیه تقوی تابلو شود و اهمیت آن بیشتر نمایان شود، خداوند متعال این کلمه را به سکون قاف نازل فرمود تا بیشتر نمایان شود.
    به نظر نمی رسد که اگر بنا بود در این آیه روی تقوی تکیه بیشتری شود، تنها راه موجود، ساکن کردن قاف باشد. چرا که بعد از بحث اطاعت و خشیت، تقوی به خوبی چشم نواز است و معنی خاص خودش را هم می رساند. در ثانی در قرائات مختلف این کلمه به صور مختلف خوانده شده است که شما هم به آن اشاره نموده اید. با توجه به این دو نکته به نظر شما این اشکال به نحوه کتابت قرآن در زمان عثمان و شاید اشتباه کاتب برنمی گردد؟ اگر بفرمایید این قرائت (سکون قاف)، قرائت حفص از عاصم است که مورد تایید شیعه نیز می باشد، باید گفت که امیرالمومنین نیز بعد از جمع آوری قرآن ها، برای دوری از شبهه تحریف قرآن، دستور دادند که هیچ تغییری در قرآن ها صورت نگیرد.
    • پاسخ:

      باسمه تعالی
      با تشکر از شما دوست عزیز که به مباحث علاقه نشان می دهید و ما را هم علاقمندتر می کنید.
      بحث «اختلاف قرائت» و حقیقت آن یک بحث دامنه دار علوم قرآنی است.
      در میان علما و قرآن پژوهان شیعه دو نظر عمده در این باره وجود دارد.
      نظر برخی بزرگان نظیر
      - حضرت امام رحمه الله(در آداب الصلوة، 267 تا 269)
      - آیت الله سبحانی، المناهج التفسیریه، ص187
      - آیت الله معرفت، در علوم قرآنی، ص217 تا 241
      - علامه مصطفوی(صاحب التحقیق) در تفسیر روشن، ج1، ص38
      - علامه بلاغی، تفسیر آلاء الرحمان، ج1، ص29 و 30
      - آیت الله طیّب، تفسیر اطیب البیان، ج1، ص30 تا 32
      - آیت الله خوشوقت و ...
      این است که قرائت نبی اکرم صلی الله علیه و آله هم اکنون در دست ماست لذا «اختلاف قرائات» اثری در فقه، تفسیر و ... ندارد و فقط با حصول شرائط می تواند حجیت ادبی داشته باشد.
      مجال برای بحث تفصیلی در این باره نیست.
      اجمالاً با مطالعه اقوال مختلف در این باب و ملاحظه ادله، نظر همین بزرگان مورد پسند واقع شد.
      موفق باشید.