طلبگی تا اجتهاد

آنچه که لازم است عرض بکنم - که از همه‌ی این مطالب مهمتر است - نسبت حوزه‌های علمیه است با انقلاب و نظام اسلامی. هیچ کس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمیتواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد. نظام اسلامی یک امکان عظیمی را در اختیار داعیان الی‌اللّه و مبلّغان اسلام قرار داده… این فرصت تا امروز کِی برای روحانیت وجود داشته؟
علاوه بر این، ابزارهای تسهیل‌کننده، مثل رایانه‌ها و ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی و سایبری هم که الان در اختیار شماست![خطاب به روحانیون!).
اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق‌العاده‌ای است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد: از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما برای ترویج معارف اسلامی چه استفاده‌ای کردید؟ نظام اسلامی یک چنین خدمتی به ما معممین و روحانیون کرده. مگر میتوانیم خودمان را کنار بگیریم؟
بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی 19/07/1391

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

رسانه های همسو

۲

شناخت شبه جمله (ظرف و جار و مجرور) و احکام آن. روش یافتن متعلَّق و اهمیت آن.

 علمی نحو 1

 



 

دانلود PDF

ظرف و جار و مجرور را شبهه جمله گویند.
ظرف منصوب است و جار و مجرور نیز محلاً منصوب و عاملش، متعلَّق آن است. بنابراین لازم است متعلَّق شناسایی شود.
گاهی ظرف و جار و مجرور، به شبهه فعل متعلَّق میشود.
گاهی متعلَّق ظرف و جار و مجرور در کلام ذکر نشده و مقدر است. این مقدر بودن گاهی جایز و جاهی واجب است.
موارد تقدیر متعلَّق:
    1. موارد وجوب تقدیر:
        1) اگر ظرف و جار و مجرور،  خبر، صفت، صله یا حال باشد، متعلق محذوف خواهد بود.
            § و لله ما فی السماوات و ما فی الارض
            شرح: لله جار و مجرور و فی السماوات و فی الارض هر دو صله و هر سه متعلق به عامل محذوفند.
        جار و مجرور بعد از نکره، «صفت» و بعد از معرفه، «حال» است.
        2) متعلّق بعضی از حروف جرّ، واجب الحذف است. مانند واو قسم که متعلق آن «أُقسِمُ» واجب الحذف است.
            § فو ربّ السماء و الارض انه لحقٌّ
    2. موارد جواز تقدیر:
    به طور کلی هر جا که قرینه ای در کلام موجود باشد، میتوان حذف انجام داد.
            § و الی ثمود اخاهم صالحا
            در این مثال متعلق محذوف، ارسلنا جایز الحذف است.
اهمیت تشخیص متعلَّق:
گاهی یافتن متعلّق دشوار شده و فهم صحیح معنا نیز، وابسته به فهم صحیح متعلق میگرد. البته اصلی ترین روش یافتن متعلق، از طریق معناست؛ اما درک صحیح معنا نیز، در گرو تشخیص صحیح متعلَّق است. به این ترتیب رابطه متعلَّق و معنا، یک رابطه دو سویه و رفت و برگشتی است. برای آنکه میزان اهمیت درک متعلَّق کاملا ملموس گردد، مثال بسیار مهم و کاربردی را در ادامه مطرح میکنیم:
        § إغسل یدَکَ الی المِرفَق
        احتمال اول: 
        اگر الی المرفق را متعلِّق به إغسل بگیریم معنا چنین است: دستهایت را تا مرفق بشوی؛ یعنی الی جهت شستن را مشخص میکند زیرا به إغسل متعلق است.
        احتمال دوم:
        اگر الی المرفق را حال از یدک و متعلَّق به «استقرَّ» محذوف بدانیم، معنا چنین است:
        دست هایت را در حالی که تا مرفق است بشوی. به این معنا که الی المرفق، محدوده شستن را مشخص میکند و نه جهت شستن را و درباره جهت شستن کلام سکوت کرده است؛ یعنی یا اختیاری است یا باید از دلیل دیگری جهت را به دست آوری.
        بنابراین در آیه شریفه: 
         فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِق‏ (مائده / 6)
        نیز دو احتمال وجود دارد که ما شیعیان با توجه به روایات اهل بیت(علیهم السلام) الی المرافق را حال برای ایدیکم و متعلق به محذوف میدانیم و جهت شستن را از کلام اهل بیت اخذ میکنیم.

حروف جرّ زائده و شبهه زائده:
حروف جر زائده و شبهه زائده، نیازی به متعلق ندارند. این حروف عبارت اند از:
    1. حروف جر زائده:
    گاهی بعضی از حروف جرّ هیچ معنای خاصی در کلام تولید نمیکنند و با حذفشان، خللی در کلام ایجاد نمیکند.
    در میان حروف جرّ، «من، بـِ ، لـِ ، کـَ » گاهی زائده میشوند.
        § ما من جهادٍ افضل من جهاد النفس←ما جهادٌ افضل من جهاد النفس(امیرالمؤمنین علی علیه السلام: هیچ جهادی با فضیلت تر از جهاد با نفس نیست. غرر الحکم/ص243)
        § وکفی باالله شهیدا←وکفی اللهُ شهیداً(و خدا برای گوه بودن کافی است. نساء/166)
        § رَدف لکم←ردفکم(به دنبال شما باشد)
        § لیس کمثله شیءٌ←لیس مثلَه شیءٌ(هیچ چیز مانند او نیست. شوری/11)
    2. حروف جر شبهه زائده:
    بعضی از حروف جر با وجود اینکه معنا دارند و حذفشان معنای جمله را خراب میکند، اما به متعلق نیاز ندارند. این حروف عبارتند از:
    «کاف تشبیه ، خلا ، عدا ، حاشا ، ربّ »

 

 

 

نظرات (۲)

  1. سلام علیکم
    ممنون استفاده کردیم

    اما یک نکته در بحث متعلق الی در آیه 6 سوره مائده:
    بهتره بگیم که «الی» در اصل به معنای تعیین محدوده است. اما کجا انتهای غایت است؟ اگر در مقابل «من» به کار برود انتهای غایت است. و در حالتی که به تنهایی به کار رود فقط برای تعیین محدوده است.
    ظاهر کلام سیبویه هم همین است: قال سیبویه و أما «إلى» فمنتهى لابتداء الغایة، تقول‏: من‏ کذا إلى‏ کذا (شرح کتاب سیبویه ج5 ص 107)
    یا کلام مرحوم رضی: المراد بالغایۀ فی قولهم (ابتداء الغایۀ و انتهاء الغایۀ) جمیع المسافۀ. (شرح رضی بر کافیه ج4، ص263)

    وگرنه اگر روایت نبود، به حق و انصاف ظهور کلام تعلق الی به اغسلوا است. و در احتجاج با اهل سنت کار ما سخت می شود... .
    • پاسخ:

      علیکم السلام
      کی گفته حروف معنی اصلی و فرعی دارن؟ از اول حروف به عنوان آچار فرانسه های ارتباطی با مفاهیم پرکاربرد وضع شدند و با توجه به سیاق مخاطب معنای مورد نظر را تشخیص می دهد... که در آیه ی شریفه معنای محدوده قابل استدلال از سیاق است.